ناگفتنی
فارسی به انگلیسی
untold, unspeakable, inexpressible, ineffable
untold
فارسی به عربی
متعذر وصفه
مترادف و متضاد
توصیف ناپذیر، غیر قابل بیان، نا گفتنی
غیر قابل بیان، غیر قابل اظهار، نا گفتنی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنچه که شایسته گفتن نیست مطلب ناپسند : نامردمی نورزی وورزی تو مردمی ناگفتنی نگویی و گویی تو گفتنی . ( منوچهری .د.چا.۲ ) ۱۳٠:۲ - آنچه که باید پوشیده ماند و بدیگری اظهار نشود: مگو ناگفتنی در پیش اغیار نه با اغیار محرم ترین یار. ( نظامی لغ. ) مقابل گفتنی .
لغت نامه دهخدا
ناگفتنی. [ گ ُ ت َ ] ( ص لیاقت ) چیزی که سزاوار گفتن نباشد. چیزی که نباید گفت و نمیتوان گفت. ( ناظم الاطباء ). ناسزا. لغو. ناشایسته. آنچه گفتن آن زشت و ناپسندیده است. که گفتن را نشاید :
نامردمی نورزی ، ورزی تو مردمی
ناگفتنی نگوئی ، گوئی تو گفتنی.
ز ناگفتنی ها زبان بسته بود.
بشوی آنگه از خوردنیها بشست.
چنانت دهم گوشمال نفس
که ناگفتنی را نگوئی به کس.
نه با اغیار با محرم ترین یار.
نامردمی نورزی ، ورزی تو مردمی
ناگفتنی نگوئی ، گوئی تو گفتنی.
منوچهری.
که بیدار و باشرم و آهسته بودز ناگفتنی ها زبان بسته بود.
نظامی.
به گفتار ناگفتنی درمپیچ.نظامی.
دهان گو ز ناگفتنی ها نخست بشوی آنگه از خوردنیها بشست.
سعدی ( بوستان ص 155 ).
|| آنچه که نباید اظهار کرد. راز نهفتنی : چنانت دهم گوشمال نفس
که ناگفتنی را نگوئی به کس.
نظامی.
مگو ناگفتنی در پیش اغیارنه با اغیار با محرم ترین یار.
نظامی.
فرهنگ عمید
آنچه شایستۀ گفتن نباشد، آنچه نباید گفت: مگو ناگفتنی در پیش اغیار / نه با اغیار با محرم ترین یار (نظامی۲: ۲۴۹ ).
کلمات دیگر: