مظلوم جفا رسیده ستم دیده
جفا زده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جفازده. [ ج َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مظلوم. ( آنندراج ). جفارسیده. ستم دیده :
ای عاشق جفازده فریاد شرطنیست
گر دوست غائب است غم دوست حاضر است.
ای عاشق جفازده فریاد شرطنیست
گر دوست غائب است غم دوست حاضر است.
امیرمعزی.
کلمات دیگر: