گندمین رنگ گندمین حسن سرخ که بسیاهی زند
حسن گندمگون
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حسن گندمگون. [ ح ُ ن ِ گ َ دُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گندمین. رنگ گندمین. حسن سرخ که به سیاهی زند :
گو بکش شمشیر بر من حسن گندمگون یار
هرچه آید بر سر فرزند آدم بگذرد.
گو بکش شمشیر بر من حسن گندمگون یار
هرچه آید بر سر فرزند آدم بگذرد.
واقف ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: