کلمه جو
صفحه اصلی

تخطئه کردن

فارسی به انگلیسی

to charge with a fault, to condemn, to proscribe

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خطا کار خواندن نسبت خطا دادن کسیرا.

لغت نامه دهخدا

تخطئه کردن. [ ت َ طِ ءَ / ءِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خطا گرفتن در کار از کسی. نسبت خطا به کسی دادن. بدگویی کردن از کسی. کسی را به بدی منسوب کردن.


کلمات دیگر: