خواننده بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد
حسن قوال
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حسن قوال. [ ح َ س َ ن ِ ق َوْ وا ] ( اِخ ) خواننده ای بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد و فخر غزلها درباره او گفته است که یکی از آنها چنین آغاز شود:
ساز طرب عشق که داند که چه سازد
کز زخمه او نه فلک اندر تک و تاز است.
ساز طرب عشق که داند که چه سازد
کز زخمه او نه فلک اندر تک و تاز است.
کلمات دیگر: