کلمه جو
صفحه اصلی

جعم

فرهنگ فارسی

لاغر یا مبتلا به بیماری جرب

لغت نامه دهخدا

جعم . [ ج َ ع ِ ] (ع ص ) بی اشتها به طعام . کسی که میل و اشتها به غذا ندارد. (منتهی الارب ).


جعم. [ ج َ / ج َ ع َ ] ( ع مص ) ریختن همه دندان های شتر از پیری. || بی اشتها شدن به طعام. ( منتهی الارب ). || آرزومند گشتن شتر شور گیاه را. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( منتهی الارب ). || طمع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || سخت آرزومند گشتن بسیارخوار گوشت را. || ( اِمص ) درشتی کلام با فراخی حلق. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

جعم. [ ج َ ] ( ع مص ) پوزبند بر دهن شتر کردن تا از چریدن و گزیدن بازماند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

جعم. [ ج َ ع ِ ] ( ع ص ) بی اشتها به طعام. کسی که میل و اشتها به غذا ندارد. ( منتهی الارب ).

جعم. [ ] ( ع ص ) معجوم. لاغر. || مبتلا به بیماری جرب. ( دزی ).

جعم . [ ] (ع ص ) معجوم . لاغر. || مبتلا به بیماری جرب . (دزی ).


جعم . [ ج َ ] (ع مص ) پوزبند بر دهن شتر کردن تا از چریدن و گزیدن بازماند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


جعم . [ ج َ / ج َ ع َ ] (ع مص ) ریختن همه ٔ دندان های شتر از پیری . || بی اشتها شدن به طعام . (منتهی الارب ). || آرزومند گشتن شتر شور گیاه را. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ). || طمع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سخت آرزومند گشتن بسیارخوار گوشت را. || (اِمص ) درشتی کلام با فراخی حلق . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: