ترسانیدن . ترسانیدن کسی را . خشن ذواله بالحباله یعنی بترسان گرگ را به مصیده .
تخشیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( تخشیة ) تخشیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) ترسانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ترسانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ): خَش ذوءالة بالحبالة؛ یعنی بترسان گرگ را به مصیده. ( اقرب الموارد ).
تخشیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد): خَش ّ ذوءالة بالحبالة؛ یعنی بترسان گرگ را به مصیده . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: