یکی از اقسام تیر چون سکزن و بیلک یک انداز
یکنداز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یکنداز. [ ی َ / ی ِ ک َ ] ( اِ مرکب ) یکی از اقسام تیر چون سکزن و بیلک. ( یادداشت مؤلف ). یک انداز :
تا زده بر هدف سینه ما
چرخ را هیچ یکنداز نماند.
تا زده بر هدف سینه ما
چرخ را هیچ یکنداز نماند.
اثیر اخسیکتی.
و رجوع به یک انداز شود.کلمات دیگر: