کلمه جو
صفحه اصلی

یکپا

فرهنگ فارسی

یکپای آنکه یک پا دارد

لغت نامه دهخدا

یکپا. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) یکپای. آنکه یک پا دارد. || ( ق مرکب ) بی توقف : یک پا رفتم. ( یادداشت مؤلف ). در تداول به کسی که یک باره کسی یا جایی را ترک کند و یادی از آن کس نکند یا پس از دیر زمانی برگردد، گویند: چرا یکپا رفتی ؟
- یکپا شدن ؛ کنایه از جَلد رفتن و این از زبان دانی به تحقیق پیوسته است. ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: