کلمه جو
صفحه اصلی

اشعث

فرهنگ فارسی

آشفته موی، ژولیده موی، مردی که موهایش درهم ریخته وژولیده باشد
( صفت ) ژولیده موی آشفته موی پریشان موی .
ابو محمد بن معد یکرب کندی یکی از اصحاب پیامبر ( ص ) بود که در سال دهم هجرت با ۶٠ تن سوار از قبیله خود نزد پیامبر آمد و بشرف اسلام مشرف گردید آنگاه بیمن باز گشت پس از آنحضرت در زمره مرتدان در آمد ولی پس از آنکه باسارت در آمد مورد عفو ابوبکر واقع شد و خواهر خلیفه را بزنی گرفت بعدها در غزوات و وقایع یرموک قادسیه عراق مدائن و نهاوند ابراز غیرت و حمیت بسیار کرد .

فرهنگ معین

(اَ عَ ) [ ع . ] (ص . ) ژولیده موی ، آشفته موی .

لغت نامه دهخدا

اشعث. [ اَ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد اشعث ؛ ژولیده موی. مؤنث : شَعْثاء. ج ، شُعْث. ( منتهی الارب ). || گیاه خشک بهمی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || وتد. ( اقرب الموارد ). وتد و میخ چوبین. ( منتهی الارب ). || اسب پشت ناخاریده . ( منتهی الارب ). || الذی یتبذل نفسه و لایصونها. ( اقرب الموارد ).

اشعث. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابومحمدبن معدیکرب کندی. یکی از اصحاب پیامبر ( ص ) بود که درسال دهم هجرت با 60 تن سوار از قبیله خود نزد پیامبر آمد و بشرف اسلام مشرف گردید. آنگاه به یمن بازگشت. پس از آن حضرت در زمره مرتدان درآمد، ولی پس از آنکه به اسارت درآمد، مورد عفو ابوبکر واقع شد و خواهر خلیفه را بزنی گرفت. بعدها در غزوات و وقایع یرموک ، قادسیه ، عراق ، مدائن و نهاوند ابراز غیرت و حمیت بسیار کرد. در غزای صفین در حضور حضرت علی ( ع ) بود و عثمان وی را به حکومت آذربایجان منصوب ساخت. با دخترحضرت امام حسن ( ع ) هم ازدواج کرد و بسال 42 هَ. ق.در کوفه درگذشت. نه حدیث از وی روایت کرده اند. ( از قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة ج 1 ص 50 و 51 شود.

اشعث . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابومحمدبن معدیکرب کندی . یکی از اصحاب پیامبر (ص ) بود که درسال دهم هجرت با 60 تن سوار از قبیله ٔ خود نزد پیامبر آمد و بشرف اسلام مشرف گردید. آنگاه به یمن بازگشت . پس از آن حضرت در زمره ٔ مرتدان درآمد، ولی پس از آنکه به اسارت درآمد، مورد عفو ابوبکر واقع شد و خواهر خلیفه را بزنی گرفت . بعدها در غزوات و وقایع یرموک ، قادسیه ، عراق ، مدائن و نهاوند ابراز غیرت و حمیت بسیار کرد. در غزای صفین در حضور حضرت علی (ع ) بود و عثمان وی را به حکومت آذربایجان منصوب ساخت . با دخترحضرت امام حسن (ع ) هم ازدواج کرد و بسال 42 هَ . ق .در کوفه درگذشت . نه حدیث از وی روایت کرده اند. (از قاموس الاعلام ). و رجوع به الاصابة ج 1 ص 50 و 51 شود.


اشعث . [ اَ ع َ ] (ع ص ، اِ) مرد اشعث ؛ ژولیده موی . مؤنث : شَعْثاء. ج ، شُعْث . (منتهی الارب ). || گیاه خشک بهمی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || وتد. (اقرب الموارد). وتد و میخ چوبین . (منتهی الارب ). || اسب پشت ناخاریده . (منتهی الارب ). || الذی یتبذل نفسه و لایصونها. (اقرب الموارد).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اشعث (ابهام زدایی). اشعث ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اشعث بن سعد، به گفته ملا حسین کاشفی، از شهدای کربلا• اشعث بن قیس کندی، از مردان مشهور در تاریخ نیمه نخست سده ۱ق و از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)
...


کلمات دیگر: