کلمه جو
صفحه اصلی

مشنج

فرهنگ فارسی

( صفت و اسم ) ۱ - دزد راهزن ۲- خل ابله .
ترنجیده شده

فرهنگ معین

(مِ شَ ) (اِ. ) = مشنگ : مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند.

لغت نامه دهخدا

مشنج . [ م ِ ش َ ] (اِ)مگسی باشد سبزرنگ که چون بر گوشت نشیند گوشت را گَنده کند و کرم در آن افتد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). مگس سبزرنگ که بر گوشت نشیند. (ناظم الاطباء).


مشنج. [ م ُ ش َ ] ( اِ ) نوعی از غله باشد که آن را به هندی کلاو و کراو گویند. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). نوعی از غله. ( ناظم الاطباء ).

مشنج. [ م ِ ش َ ] ( اِ )مگسی باشد سبزرنگ که چون بر گوشت نشیند گوشت را گَنده کند و کرم در آن افتد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). مگس سبزرنگ که بر گوشت نشیند. ( ناظم الاطباء ).

مشنج.[ م ُ ش َن ْ ن َ ] ( ع ص ) ترنجیده شده. ( ناظم الاطباء ).

مشنج . [ م ُ ش َ ] (اِ) نوعی از غله باشد که آن را به هندی کلاو و کراو گویند. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (جهانگیری ). نوعی از غله . (ناظم الاطباء).


مشنج .[ م ُ ش َن ْ ن َ ] (ع ص ) ترنجیده شده . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

مگس سبزرنگ، مژمژ.


کلمات دیگر: