پیکارپرست
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) پیکار جوی جنگجوی دلاور : از فتنه درین سوی فلک جای نبینند پیکار پرستان نه عمل را نه امانرا. ( انوری )
لغت نامه دهخدا
پیکارپرست. [ پ َ / پ ِ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) پیکارجوی. جنگجوی. ( انجمن آرا ). شجاع و دلاور. ج ، پیکارپرستان.
فرهنگ عمید
آن که جنگ و پیکار را دوست دارد، جنگجو، پیکاردوست.
کلمات دیگر: