کلمه جو
صفحه اصلی

اطرش

فرهنگ فارسی

کر، مردی که گوشش نشنود، مونث آن طرشائ
( صفت ) کر
نام خاندانی است در جبل در روز که در حوادث انقلاب مردم آن ناحیه بر ضد فرانسه شهرت یافتند .

فرهنگ معین

(اَ رَ ) [ ع . ] کر، اصم .

لغت نامه دهخدا

اطرش. [ اَ رَ ] ( ع ص ) کر. ج ، طُرْش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنکه آلت شنوایی وی از کار بازماند. مؤنث : طَرْشاء. ( از اقرب الموارد ). گران گوش. ( مهذب الاسماء ).

اطرش. [ اَ رَ ] ( اِخ ) ( متولد 1917 م. ) فرید. موسیقی دان و آهنگ ساز و هنرپیشه معاصر عرب که در سویداء سوریه به جهان آمد و سپس با مادر و خواهر خویش به مصر رفت و در آنجا در هنر شهرت یافت. نخستین فیلمی که در آن شرکت جست فیلم «انتصار الشباب » درسال 1941 بود. از جمله تصنیفهای وی می توان اینها رانام برد: ختم الصبر، بنادی علیک ، یا ریتنی طیر، یا داخلین ارضنا، انا و انت انا و انت. ( از الموسوعة ).

اطرش. [ اَ رَ ] ( اِخ ) نام خاندانی است در جبل دروز که در حوادث انقلاب مردم آن ناحیه بر ضدفرانسه ( 1925 م. ) شهرت یافتند. ( از اعلام المنجد ).

اطرش . [ اَ رَ ] (اِخ ) (متولد 1917 م .) فرید. موسیقی دان و آهنگ ساز و هنرپیشه ٔ معاصر عرب که در سویداء سوریه به جهان آمد و سپس با مادر و خواهر خویش به مصر رفت و در آنجا در هنر شهرت یافت . نخستین فیلمی که در آن شرکت جست فیلم «انتصار الشباب » درسال 1941 بود. از جمله تصنیفهای وی می توان اینها رانام برد: ختم الصبر، بنادی علیک ، یا ریتنی طیر، یا داخلین ارضنا، انا و انت انا و انت . (از الموسوعة).


اطرش . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام خاندانی است در جبل دروز که در حوادث انقلاب مردم آن ناحیه بر ضدفرانسه (1925 م .) شهرت یافتند. (از اعلام المنجد).


اطرش . [ اَ رَ ] (ع ص ) کر. ج ، طُرْش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه آلت شنوایی وی از کار بازماند. مؤنث : طَرْشاء. (از اقرب الموارد). گران گوش . (مهذب الاسماء).



کلمات دیگر: