کلمه جو
صفحه اصلی

توقیت

فرهنگ فارسی

وقت معین کردن، برای انجام دادن کاری تعیین وقت کرد
۱- ( مصدر ) هنگام نهادن وقت معین کردن ( برای انجام دادن کاری ) . ۲ - ( اسم ) تعیین وقت . جمع : توقیتات .

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) وقت معین کردن .

لغت نامه دهخدا

توقیت. [ ت َ ] ( ع مص ) وقت نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( دهار ). وقت نمودن. ( آنندراج ). هنگام ، پیدا کردن. یقال : وقته لیوم کذا؛ مثل اجلته. وقت موقت نعت است از آن و قری قوله تعالی و اذا الرسل وقتت ( قرآن 77 / 11 ) ( مشددة و مخففة ) و اقتت بالهمزه کما فی وجوه اجوه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). وقت پدید کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || در اصطلاح محدثین ، وقت معین و معلوم کردن ظهور امام دوازدهم را، و آن منهی عنه است. ( یادداشت ایضاً ).

توقیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) مبالغه وقایه. ( زوزنی ). نگاه داشتن و حفظ نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

توقیت . [ ت َ ] (ع مص ) وقت نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). وقت نمودن . (آنندراج ). هنگام ، پیدا کردن . یقال : وقته لیوم کذا؛ مثل اجلته . وقت موقت نعت است از آن و قری ٔ قوله تعالی و اذا الرسل وقتت (قرآن 77 / 11) (مشددة و مخففة) و اقتت بالهمزه کما فی وجوه اجوه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وقت پدید کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در اصطلاح محدثین ، وقت معین و معلوم کردن ظهور امام دوازدهم را، و آن منهی عنه است . (یادداشت ایضاً).


فرهنگ عمید

وقت معیّن کردن، برای انجام دادن کاری تعیین وقت کردن.

پیشنهاد کاربران

شمشیری دو لبه که هم با یهود درونی مبارزه میکند هم با یهود بیرونی.



کلمات دیگر: