مرد بسیار گوشت و پی ناک مرد بسیار گوشت و پیه ناک
وزام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وزام . [ وَزْ زا ] (ع ص ) مرد بسیارگوشت و پی ناک . (منتهی الارب ). مرد بسیارگوشت وپیه ناک . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
وزام. [ وِ ] ( ع اِمص ) شتابی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سرعة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
وزام. [ وَزْ زا ] ( ع ص ) مرد بسیارگوشت و پی ناک. ( منتهی الارب ). مرد بسیارگوشت وپیه ناک. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
وزام. [ وَزْ زا ] ( ع ص ) مرد بسیارگوشت و پی ناک. ( منتهی الارب ). مرد بسیارگوشت وپیه ناک. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
وزام . [ وِ ] (ع اِمص ) شتابی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: