کلمه جو
صفحه اصلی

توقر

فرهنگ فارسی

وقار نمودن آهستگی نمودن و بردبار شدن

فرهنگ معین

(تَ وَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - بردبار شدن ، آهستگی کردن . ۲ - سنگینی کردن . ۳ - (اِمص . ) سنگینی ، گرانمایگی .

لغت نامه دهخدا

توقر.[ ت َ وَق ْ ق ُ ] ( ع مص ) وقار نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آهستگی نمودن و بردبار شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). آهسته و بردبار شدن. ( از اقرب الموارد ). حرمت نگاه داشتن. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. آهستگی نمودن.
۲. بردبار شدن.
۳. وقار، سنگینی، و گران مایگی.

پیشنهاد کاربران

معنی:بچه آهو


کلمات دیگر: