پوست کنده، حیوانی که پوستش راکنده باشند
( اسم ) ۱ - حیوانی که پوستش را کنده باشند پوست کنده: در حال خداوند تعالی حمالی را بدرخان. وی فرستاد با یک خروار آرد و یک حمال دیگر با یک مسلوخ و یک حمال دیگر باروغن و انگبین .
( اسم ) ۱ - حیوانی که پوستش را کنده باشند پوست کنده: در حال خداوند تعالی حمالی را بدرخان. وی فرستاد با یک خروار آرد و یک حمال دیگر با یک مسلوخ و یک حمال دیگر باروغن و انگبین .