مترادف مشوب : آغشته، آمیخته، آلوده، آشفته
مشوب
مترادف مشوب : آغشته، آمیخته، آلوده، آشفته
فارسی به انگلیسی
tempestuous
tainted, [o.s.] mixed (with an alloy)
مترادف و متضاد
آغشته، آمیخته
آلوده، آشفته
۱. آغشته، آمیخته
۲. آلوده، آشفته
فرهنگ فارسی
آمیخته شده، آغشته، آلوده
( اسم ) ۱ - آمیخته شده . ۲ - آلوده
( اسم ) ۱ - آمیخته شده . ۲ - آلوده
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آلوده شده ، آمیخته ، آشفته .
لغت نامه دهخدا
مشوب. [ م َ ]( ع ص ) آمیخته. ( مجمل اللغة ). آمیخته شده و مخلوط. ( غیاث ) ( آنندراج ). مخلوط و ممزوج. ( از اقرب الموارد ). مخلوط. آمیخته. به آمیغ. ( یادداشت مؤلف ) :
مشورت دارند سرپوشیده خوب
در کنایت با غلطافکن مشوب.
- مشوب به اغراض ، مشوب به غرض ؛ آلوده غرضها. ( یادداشت مؤلف ).
- مشوب به ریا ؛ مشوب به غرض. ( یادداشت مؤلف ).
مشورت دارند سرپوشیده خوب
در کنایت با غلطافکن مشوب.
مولوی ( مثنوی چ نیکلسن ج 1 ص 65 ).
- ذهن کسی را مشوب کردن ؛ خاطر و فکر او را پریشان و در هم ساختن و ذهنش را به ناراستی سوق دادن. مشتبه کردن ذهن او.- مشوب به اغراض ، مشوب به غرض ؛ آلوده غرضها. ( یادداشت مؤلف ).
- مشوب به ریا ؛ مشوب به غرض. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. آمیخته شده.
۲. آغشته، آلوده.
۲. آغشته، آلوده.
کلمات دیگر: