کلمه جو
صفحه اصلی

سیاه چشم

فارسی به انگلیسی

black-eyed


black-eyed, black-eyed susan

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که دارای چشمانی سیاه رنگ باشد .
طائر شکاری را گویند چرا که چشم بعض نوع طائر شکاری سیاه میباشد مثل بحری و شاهین و چرغ و غیره

لغت نامه دهخدا

سیاه چشم. [ چ َ /چ ِ ] ( اِ مرکب ) طائر شکاری را گویند چرا که چشم بعض نوع طائر شکاری سیاه میباشد مثل بحری ، شاهین ، چرغ وغیره. ( غیاث اللغات ). باز شکاری. || ( ص مرکب ) کنایه از بیمروت و بی وفا. ( آنندراج ). نامهربان.بی محبت. ( ناظم الاطباء ). || آنکه چشم سیاه دارد. ( یادداشت بخط مؤلف ). صفت معشوق است بدو وجه یکی آنکه سیاهی چشم موجب حسن خوبی است و دیگر آنکه طائر شکاری سیاه چشم بی وفا باشد خلاف طائر زردچشم که در عرف آنرا کلال چشم گویند. ( غیاث اللغات ). ادعج. ( زمخشری ). اکحل. کحلاء. ( ذخیره خوارزمشاهی ) :
شاد زی با سیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد.
رودکی.
سیاه چشمان در پیش و باده ها در دست
یکی بگونه روی و یکی برنگ قبا.
فرخی.
تذرو عقیق روی کلنگ سپید رخ
گوزن سیاه چشم پلنگ ستیزه کار.
فرخی.

فرهنگ عمید

آن که دارای چشمان سیاه باشد.

دانشنامه عمومی

سیاه چشم، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان عنبرآباد در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان امجز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

جدول کلمات

حور

پیشنهاد کاربران

eye black



کلمات دیگر: