کلمه جو
صفحه اصلی

توفق

فارسی به انگلیسی

success

فرهنگ فارسی

آمدم ترا هنگام بر آمدن هلال

لغت نامه دهخدا

توفق. [ ت َ وَف ْ ف ُ ] ( ع مص ) دست یافتن بر کاری. یقال : لایتوفق عبد الاّ بتوفیق اﷲ تعالی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

توفق. [ ت َ ف َ ] ( ع اِ ) اتیتک لتوفق الهلال ؛ آمدم ترا هنگام برآمدن هلال. ( ناظم الاطباء ). رجوع به توفاق شود.

توفق . [ ت َ ف َ ] (ع اِ) اتیتک لتوفق الهلال ؛ آمدم ترا هنگام برآمدن هلال . (ناظم الاطباء). رجوع به توفاق شود.


توفق . [ ت َ وَف ْ ف ُ ] (ع مص ) دست یافتن بر کاری . یقال : لایتوفق عبد الاّ بتوفیق اﷲ تعالی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

دست یافتن بر امری یا کاری یا چیزی.

پیشنهاد کاربران

مهارت داشتن


کلمات دیگر: