کلمه جو
صفحه اصلی

یکتاز

فرهنگ فارسی

به معنی یکه تاز آنکه تنها بر دشمن حمله می کند

لغت نامه دهخدا

یکتاز. [ ی َ /ی ِ ] ( نف مرکب ) یکه تاز. ( آنندراج ). آنکه تنها بر دشمن حمله می کند. ( ناظم الاطباء ). رجوع یه یکه تاز شود.


کلمات دیگر: