قابليت استفاده , چيز مفيد و سودمند , شخص مفيد , دسترسي , فراهمي
توفر
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
بسیارشدن، نگاهداشتن حرمت کسی
حق کسی یا حق چیزی تمام بدادن نگاهداشتن حرمت کسی را توفر علیه
حق کسی یا حق چیزی تمام بدادن نگاهداشتن حرمت کسی را توفر علیه
فرهنگ معین
(تَ وَ فُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) احترام گذاشتن ، حرمت نگاه داشتن .
لغت نامه دهخدا
توفر. [ ت َ وَف ْ ف ُ ] ( ع مص ) حق کسی یا حق چیزی تمام بدادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). نگاه داشتن حرمت کسی را: توفر علیه. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : کار او به جمعیت لشکر و توفر آلت و عدت به نظام رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 169 ).
فرهنگ عمید
۱. بسیار شدن.
۲. نگه داشتن حرمت کسی.
۲. نگه داشتن حرمت کسی.
کلمات دیگر: