مترادف مفید : سودبخش، سودمند، فایده بخش، موثر، نافع، نتیجه بخش
متضاد مفید : زیان آور، زیان بار، زیان بخش، مضر
برابر پارسی : سودمند، بارور، سودبخش، کارآمد
useful
advantageous, effectual, efficacious, expedient, gainful, instrumental, positive, practicable, practical, profitable, salutary, serviceable, strategic, useful, utilitarian
سودمند , نافع , باصرفه , مفيد , پرمنفعت , بااستفاده , بادست انجام شده , دستي , دم دست , اماده , موجود , قابل استفاده , چابک , چالا ک , ماهر , استاد در کار خود , روان , بسهولت قابل استفاده , سهل الا ستعمال , بافايده , خوش مزاج , سرحال , سالم و بي خطر
(تلفظ: mofid) (عربی) دارای فایده ، سودمند ، رساننده ؛ (در منطق) دارای معنی در مقابلِ مهمل .
سودبخش، سودمند، فایدهبخش، موثر، نافع، نتیجهبخش ≠ زیانآور، زیانبار، زیانبخش، مضر
مفید. [ م ُ ] (اِخ ) (خواجه ...) عبدالجبار قزوینی . از علمای تشیع است . مؤلف کتاب النقض وی را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود.
مفید. [ م ُ ] (اِخ ) (شیخ ...) محمدبن النعمان بن عبدالسلام ، مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن المعلم . محقق بزرگ ، کثیر التصانیف در اصول و کلام و فقه . در عکبرا به ده فرسنگی بغداد متولد شد و در همین شهر نشأت یافت و درگذشت . وی پیشوای امامیه در زمان خود بود و در حدود دویست تصنیف به او نسبت داده شده که از جمله ٔ آنهاست : «الارکان فی دعائم الدین » و «العیون و المحاسن » و «اصول الفقه » و «الکلام فی وجوه اعجاز القرآن » و «تاریخ الشریعة» و «الایضاح فی الامامة».و رجوع به روضات الجنات ص 563 و الاعلام زرکلی و اسمأالمؤلفین ج 2 ص 61 و شیخ مفید در همین لغت نامه شود.
ابن یمین .
مفید. [م ُ ] (اِخ ) عبدالرحمان نیشابوری . از علمای تشیع است . مؤلف کتاب النقض وی و برادرش ، ابوسعید محمد را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود.
سالم
سودمند، کارآمد