کلمه جو
صفحه اصلی

عضدالدین

فرهنگ اسم ها

اسم: عضدالدین (پسر) (عربی)
معنی: یارو یاور دین

فرهنگ فارسی

ایجی ( مولانا ) عبدالرحمن بن احمد دانشمند ایرانی قر.۸ ه. ( و. ۷٠۱ - ف. ۷۵۶ ه.ق ./ ۱۳۵۵ م . ). وی در قصبه ایج ( فارس ) پایتخت قدیم ولایت شبانکاره متولد شد . او بیک واسطه شاگرد ناصرالدین بیضاوی محسوب میشد . پس از پایان تحصیلات در فارس مسند قضاوت یافت و او از فقهای مشهور شافعی است و بقول خواجه حافظ یکی از پنج تنی است که فارس در عهد شاه شیخ ابواسحاق اینجو بوجود آنان مزین بود . عضدالدین دارای مشرب تصوف بود و در حکمت و کلام و مذهب و اخلاق مهارت داشت . مهمترین تالیف او [ مواقف ] است . او در دستگاه سلطان ابو سعید و خواجه غیاث الدین محمد رشیدی و شاه شیخ ابواسحاق و ملوک فارس و شبانکاره بسیار محترم بود و در عهد ابوسعید منصب قاضی القضاتی کل ایران را داشت و در سلطانیه مقیم بود . شاه شیخ ابو اسحاق اینجو او را سخت احترام میکرد و در کارهای ملکی از او مشورت مینمود چنانکه وی در سال ۷۵۳ ه.ق .از جانب شاه شیخ برسالت نزد امیر مبارز الدین محمد مظفری رفت تا او را از حمله بشیراز منصرف سازد امیر قانع نشد ولی از وی پذیرایی کامل کرد و سه روز در مولد عضدالدوله قصبه ایج بافتخار وی ضیافتی ترتیب داد و سپس او را مامور کرد که کتاب المفصل زمخشری را که در نحواست بفرزندش شاه شجاع بیاموزد سپس عضدالدوله را باحترام بشیراز برگرداند . قاضی در ضمن محاصره شیراز از طرف امیر مبارزالدین از آنجا خارج شد و بشبانکاره با قاضی نساخت و او را در قلاع شبانکاره محبوس کرد و دانشمند مزبور تا سال ۷۵۶ - که سال فوت اوست - محبوس بود . اوراست : مواقف در علم کلام که متن آنرا بنام خواجه غیاث الدین محمد تالیف کرده فوائد عیاثیه شرح مختصر ابن حاجب ( هر دو بنام خواجه غیاث الدین محمد ) منظور از کتاب اخیر کتابی است در اصول که ابن حاجب از کتاب دیگر خود که منتهی الوصول نام دارد مختصر کرده و این مختصر را گروهی شرح کرده اند که از آن جمله است عضدالدین ایجی ( تاریخ مغول . اقبال . چا. ۱۱ - ۵۱٠ : ۲ ).
عبدالرحمان بن احمد بن عبدالغفار ایجی عالم اصولی قرن هشتم هجری
بازوی دین یار و یاور دین

لغت نامه دهخدا

عضدالدین. [ ع َ ض ُ دُدْ دی ] ( ع اِ مرکب ) بازوی دین. یار و یاور دین. و آن را لقب بزرگان نهند.


کلمات دیگر: