کلمه جو
صفحه اصلی

روزبهان

فرهنگ اسم ها

اسم: روزبهان (پسر) (فارسی) (تلفظ: ruzbehān) (فارسی: روزبهان) (انگلیسی: ruzbehan)
معنی: روزبه، نام شیخ شطاح عارف بزرگ قرن ششم، ( اَعلام ) روزبهان بقلی: ( = ابومحمّد ) از عارفان [قرن و هجری] عارفِ معروف به شیخ شَطّاح، کتاب عرفانی عبهرالعاشتین از آثار اوست، ( = روزبه )، نام عارف بزرگ قرن ششم، ابونصر بقلی شیرازی معروف به شیخ شطاح

(تلفظ: ruzbehān) (= روزبه) ، ← روزبه ؛ (در اعلام) نام شیخ شطاح عارف بزرگ قرن ششم .


فرهنگ فارسی

مصری (قر.۶ ه. ) عارف معروف به شیخ کبیر. وی کازرونی الاصل است ولی در مصر اقامت داشتهو از مریدان ابوالنجیب سهروردی است. نجم الدین کبری بصحبت وی رسیده است .
مصری . اوراست تحفه البرره
بقلی نسوی شیرازی مکنی به ابو محمد و مشهور بشیخ شطاح از عارفان و دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری است .

لغت نامه دهخدا

روزبهان. [ب ِ ] ( اِ ) ج ِ روزبه. رجوع به روزبه ( ص مرکب ) شود.

روزبهان. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( شیخ... ) معروف به فرید از واعظان بوده ودر جامع عتیق شیراز بوعظ میپرداخته است. در سال 618هَ. ق. درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 394 شود.

روزبهان. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن احمد ( شیخ صدرالدین )، بنا بگفته صاحب شدالازار واعظی ملیح و صبیح و فصیح اللسان و عذب البیان و صاحب مقام بوده است. در جامع عتیق شیراز وعظ میکرده و در نزد پادشاهان احترام داشته و بسال 685 هَ. ق. درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 248 شود.

روزبهان. [ ب ِ] ( اِخ ) ابن خورشید. از بزرگان عصر المکتفی باﷲ خلیفه عباسی. رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 348 شود.

روزبهان. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( شیخ... ) بقلی نسوی شیرازی ، مکنی به ابومحمدو مشهور بشیخ شطاح. از عارفان و دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری است. در ابتدای کار به عراق و شام و حجازسفر کرد و در سماع صحیح بخاری از حافظ سِلفی با شیخ ابوالنجیب سهروردی در ثغر اسکندریه شریک بود و از شیخ سراج الدین محمودبن خلیفه خرقه پوشید. کتابهایی تصنیف کرد، از آنهاست : لطائف البیان فی تفسیر القرآن و عرائس البیان فی حقائق القرآن در تفسیر و مکنون الحدیث و حقایق الاخبار در شرح احادیث و الموشح فی المذاهب الاربعة و ترجیح قول الشافعی بالدلیل در فقه و العقاید در اصول و مشرب الارواح در تصوف. از اشعار اوست :
آنچه ندیده ست دو چشم زمان
و آنچه بنشنید دو گوش زمین
در گل ما رنگ نموده ست آن
خیز و بیا در گل ما آن ببین.
وی در سال 606 هَ. ق. وفات کرد. و رجوع به نفحات الانس ص 255 و شدالازار ص 243 و مجمعالفصحا ج 1 ص 235 وفرهنگ سخنوران شود.

روزبهان. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( شیخ... کبیر ) مصری. او راست تحفةالبررة. ( از کشف الظنون ج 1 ستون 364 ).

روزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ... کبیر) مصری . او راست تحفةالبررة. (از کشف الظنون ج 1 ستون 364).


روزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) بقلی نسوی شیرازی ، مکنی به ابومحمدو مشهور بشیخ شطاح . از عارفان و دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری است . در ابتدای کار به عراق و شام و حجازسفر کرد و در سماع صحیح بخاری از حافظ سِلفی با شیخ ابوالنجیب سهروردی در ثغر اسکندریه شریک بود و از شیخ سراج الدین محمودبن خلیفه خرقه پوشید. کتابهایی تصنیف کرد، از آنهاست : لطائف البیان فی تفسیر القرآن و عرائس البیان فی حقائق القرآن در تفسیر و مکنون الحدیث و حقایق الاخبار در شرح احادیث و الموشح فی المذاهب الاربعة و ترجیح قول الشافعی بالدلیل در فقه و العقاید در اصول و مشرب الارواح در تصوف . از اشعار اوست :
آنچه ندیده ست دو چشم زمان
و آنچه بنشنید دو گوش زمین
در گل ما رنگ نموده ست آن
خیز و بیا در گل ما آن ببین .
وی در سال 606 هَ . ق . وفات کرد. و رجوع به نفحات الانس ص 255 و شدالازار ص 243 و مجمعالفصحا ج 1 ص 235 وفرهنگ سخنوران شود.


روزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) معروف به فرید از واعظان بوده ودر جامع عتیق شیراز بوعظ میپرداخته است . در سال 618هَ . ق . درگذشته است . رجوع به شدالازار ص 394 شود.


روزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن احمد (شیخ صدرالدین )، بنا بگفته ٔ صاحب شدالازار واعظی ملیح و صبیح و فصیح اللسان و عذب البیان و صاحب مقام بوده است . در جامع عتیق شیراز وعظ میکرده و در نزد پادشاهان احترام داشته و بسال 685 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به شدالازار ص 248 شود.


روزبهان . [ ب ِ] (اِخ ) ابن خورشید. از بزرگان عصر المکتفی باﷲ خلیفه عباسی . رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 348 شود.


روزبهان . [ب ِ ] (اِ) ج ِ روزبه . رجوع به روزبه (ص مرکب ) شود.


پیشنهاد کاربران

روز بهانی یا روز بهان در اصل کنایه از ان روز بهاری داره البته این به مدت ها قبل بر میگرده


کلمات دیگر: