کلمه جو
صفحه اصلی

سحبان

فرهنگ اسم ها

اسم: سحبان (پسر) (عربی) (تلفظ: sāhbān) (فارسی: سَحبان) (انگلیسی: sahban)
معنی: شمشیر کش، کسی که با تبختر راه می رود و با کبر و غرور راه می رود، کسی که چیزی یا شخصی را روی زمین می کشد، سیلی که بر هرچه بگذرد از بین می برد، ( اعلام ) سَحبان بن زفر وائِل [ میلادی] شاعر عصر جاهلی/اسلامی، وی در حیات رسول خدا اسلام آورد اما آن حضرت را ملاقات نکرد و در خلافت معاویه در دمشق می زیست، شهرت او به فصاحت و سخنوری ضرب المثل است و او را اَخطَب عرب و عجم و جِنّ و انس گفته اند

فرهنگ فارسی

ابن زفربن ایاس وائلی خطیب مشهور عرب ( ف.۵۴ ه.ق.۶۷۴م. ) وی مثل فصاحت است . معاویه بدو گفت : انت اخطب العرب و او افزود : و العجم و الجن و الانس .
که در فصاحت سحبان را ماند

لغت نامه دهخدا

سحبان. [ س َ ] ( ع ص ) نیک برنده و کشنده هر چیز. ( منتهی الارب ). جَرّاف. ( اقرب الموارد ). || باقی آب در مشک. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ).

سحبان. [ س َ ] ( اِخ ) رجوع به سحبان وائل شود.

سحبان. [ س َ ] ( اِخ ) نام آبی است. ( معجم البلدان ) :
لولا بنی ما حضرت سحبان
و لا اخذت أجرة من انسان.
؟( از معجم البلدان ).

سحبان. [ س ُ ] ( اِخ ) اسب نری بود. ( منتهی الارب ).

سحبان . [ س َ ] (اِخ ) رجوع به سحبان وائل شود.


سحبان . [ س َ ] (اِخ ) نام آبی است . (معجم البلدان ) :
لولا بنی ّ ما حضرت سحبان
و لا اخذت أجرة من انسان .

؟(از معجم البلدان ).



سحبان . [ س َ ] (ع ص ) نیک برنده و کشنده ٔ هر چیز. (منتهی الارب ). جَرّاف . (اقرب الموارد). || باقی آب در مشک . (مهذب الاسماء) (دهار).


سحبان . [ س ُ ] (اِخ ) اسب نری بود. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: