کلمه جو
صفحه اصلی

پلاشان

فرهنگ اسم ها

اسم: پلاشان (پسر) (فارسی)
معنی: بلاشان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی

فرهنگ فارسی

نام پهلوان تورانی که در بعضی ماخذ (( بلاشان ) ) نیز آمده است .
سیزدهمین پادشاه از اشکانیان

لغت نامه دهخدا

پلاشان . [ پ َ ] (اِخ ) سیزدهمین پادشاه از اشکانیان و پسر پلاش دوم . او در موقع وفات پدر به تخت سلطنت ایران جلوس کرد و 12 سال حکمرانی داشت . (قاموس الاعلام ترکی ).


پلاشان . [ پ َ ] (اِخ ) نام پهلوان تورانی که در بعض مآخذ بلاشان نیزآمده است . رجوع به فرهنگ شاهنامه تألیف ولف شود.


پلاشان. [ پ َ ] ( اِخ ) نام پهلوان تورانی که در بعض مآخذ بلاشان نیزآمده است. رجوع به فرهنگ شاهنامه تألیف ولف شود.

پلاشان. [ پ َ ] ( اِخ ) سیزدهمین پادشاه از اشکانیان و پسر پلاش دوم. او در موقع وفات پدر به تخت سلطنت ایران جلوس کرد و 12 سال حکمرانی داشت. ( قاموس الاعلام ترکی ).

دانشنامه عمومی

پلاشان در شاهنامه نام سرداری تورانی است. کیخسرو برای آورندهٔ سر، تیغ و اسب پلاشان پاداش های ارزندهٔ بسیار تعیین کرده بود، امّا در میان تمامی یلان و پهلوانان، تنها بیژن بود که در کاسه رود با پلاشان درآویخت و پس از رزمی سخت او را از پای درآورد. فردوسی در بیتی باشکوه از شاهنامه، از پلاشان، چنین یاد کرده است:
شاهنامه
فهرست تورانیان در شاهنامه
زمانیکه کیخسرو فرمان حمله به مزرهای توران را به طوس تفویض نمود از او خواست تا از مرز و محل حکمرانی فرود سیاوش عبور ننماید امّا سپهسالار قول داد ولی عمل نکرد از مرز فرود عبور نمود و او را نیز هلاک نمود. پس از تصرف حکمرانی فرود، سپاه ایران به جانب کاسه رود یورش آورد در این رهگذر بفرمان طوس احدی جان بدر نبرد هر کسی را که در مسیر یافتند به قتل رسانده تنش را به راه افکندند تا به کاسه رود رسیدند.
مرزبان کاسه رود خبر یافت با گردانش به مقابله آمد. بجز طوس از نام آوران ایرانی گودرز نیا، گیو فرزند و بیژن نوه حضور داشت چون درفش پلاشان از دور دیده شد گیو دست زد شمشیر از غلاف بیرون کشید و گفت پلاشان سردار و سوار دلیر آمد. بیژن به پدر گفت اگر شهریار خلعت گذاشته برای کسی که او را بکشد پس به فرمان شهریار کمر جنگ با او خواهم بست. گیو ابتدا مخالف بود پسرش به نبرد پلاشان رود ولی بیژن آن را ننگ دانست سلاح و جوشن سیاوش پوشید وارد میدان کارزار شد:


کلمات دیگر: