کلمه جو
صفحه اصلی

کامرو

فرهنگ اسم ها

اسم: کامرو (پسر) (فارسی) (تلفظ: kāmro) (فارسی: کامرو) (انگلیسی: kamro)
معنی: ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می کند، ( کام = خواست، اراده، قصد، رو )، به کام رونده، ( به مجاز ) دارای اراده ( ؟ )، [دکتر معین در حاشیه برهان ص به نقل از «مینورسکی» آورده است که این نام ظاهراً مصحفِ«کامرد» kāmard است و آن نام جایی در حوالی بلخ بوده]

(تلفظ: kāmro) (کام = خواست ، اراده ، قصد + رو) ، به کام رونده ؛ ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می‌کند ؛ (به مجاز) دارای اراده .


فرهنگ فارسی

جبالی است در جنوب تبت

لغت نامه دهخدا

کامرو.[ ] ( اِخ ) نام ولایتی است به اقصای بنگاله که ملک مشرقی هندوستان است. ( غیاث ). یا کامروپ. آسام. در جنوب تبت و سرحدات شمال شرقی هند. نام شهری است مابین بنگاله و ختا و در آن شهر نیز مانند کامته ساحران و جادوگران بسیارند و گویند رای و پادشاه آنجا نیز ساحراست. ( برهان ). آقای دکتر معین در حاشیه برهان می نویسد: «چنین نامی در معجم البلدان و نخبةالدهر و حدودالعالم و غیره دیده نشد و ظاهراً مصحف «کامرد» که موضعی است در حوالی بلخ.

کامرو. ( اِخ ) جبالی است در جنوب تبت. ( شدالازار ص 501 ).

کامرو. (اِخ ) جبالی است در جنوب تبت . (شدالازار ص 501).


کامرو.[ ] (اِخ ) نام ولایتی است به اقصای بنگاله که ملک مشرقی هندوستان است . (غیاث ). یا کامروپ . آسام . در جنوب تبت و سرحدات شمال شرقی هند. نام شهری است مابین بنگاله و ختا و در آن شهر نیز مانند کامته ساحران و جادوگران بسیارند و گویند رای و پادشاه آنجا نیز ساحراست . (برهان ). آقای دکتر معین در حاشیه ٔ برهان می نویسد: «چنین نامی در معجم البلدان و نخبةالدهر و حدودالعالم و غیره دیده نشد و ظاهراً مصحف «کامرد» که موضعی است در حوالی بلخ .


پیشنهاد کاربران

کامرو : ( کام = خواست، اراده، قصد رو ) ، 1 - به کام رونده؛ 2 - ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می کند؛ 3 - ( به مجاز ) دارای اراده


کلمات دیگر: