کلمه جو
صفحه اصلی

مجیر


مترادف مجیر : پشتیبان، حامی، دستگیر، فریادرس، مدافع، پناه دهنده، غوث

فارسی به انگلیسی

protector, support, supporter, supportive, ally, backer, behind, defense, patron, promoter, proponent, tutelary, backing


فرهنگ اسم ها

اسم: مجیر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mojir) (فارسی: مجير) (انگلیسی: mojir)
معنی: پناه دهنده، فریادرس، از نامهای خداوند، از نام ها و صفات خداوند، ( اَعلام ) مجیر بیلقانی: [قرن هجری] شاعر ایرانی، از مردم آذربایجان، که دیوان شعرش در دست است و به خاطر شعری که در هجو مردم اصفهان گفت و آنان را بر ضدّ خود برانگیخت، شهرت دارد

(تلفظ: mojir) (عربی) (در قدیم) پناه دهنده ، فریادرس ؛ از نام‌ها و صفات خداوند .


مترادف و متضاد

پشتیبان، حامی، دستگیر، فریادرس، مدافع، پناهدهنده، غوث


صفت پشتیبان، حامی، دستگیر، فریادرس، مدافع، پناه‌دهنده، غوث


فرهنگ فارسی

پناه دهنده، فریاد رس
(اسم ) پناه دهنده فریاد رس دستگیر.
نام دعایی

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) پناه دهنده ، فریادرس .

لغت نامه دهخدا

مجیر. [ م ُ ج َی ْ ی َ ] (ع ص ) حوض مجیر؛ حوض کوچک . || حوض دورتک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حوض عمیق . (از اقرب الموارد). || حوض گچ کار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). حوض آهک کاری شده . (ناظم الاطباء).


مجیر. [ م ُ ] ( ع ص ) پناه دهنده و دستگیر. ( آنندراج ) ( غیاث ). زنهاردهنده و پناه دهنده و پناه دهنده از جور وزبردستی. ( ناظم الاطباء ). آنکه زنهار دهد. زنهاردار.فریادرس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ای وزارت را جلال و آفرینش را کمال
ای جهان را صدر و دین را مجد و دنیا رامجیر.
انوری.
امیرابوالفوارس بی ظهیر و مجیربماند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 391 ).
پرده ای ستار از ما وامگیر
باش اندر امتحان ما را مجیر.
مولوی.
این لباسی که ز سرما شد مجیر
حق دهد او را مزاج زمهریر.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 384 ).
یا مجیرالعقل فتان الحجی
ما سواک للعقول مرتجی.
مولوی.

مجیر. [ م ُ ج َی ْ ی َ ] ( ع ص ) حوض مجیر؛ حوض کوچک. || حوض دورتک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). حوض عمیق. ( از اقرب الموارد ). || حوض گچ کار. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). حوض آهک کاری شده. ( ناظم الاطباء ).

مجیر. [ م ُ ] ( اِخ ) نامی ازنامهای خدای تعالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مجیر. [ م ُ ] ( اِخ ) ( دعای... ) نام دعائی که در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز میشود به سبحانک یااﷲ تعالیت... ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مجیر. [ م ُ ] (اِخ ) (دعای ...) نام دعائی که در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز میشود به سبحانک یااﷲ تعالیت ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


مجیر. [ م ُ ] (اِخ ) نامی ازنامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


مجیر. [ م ُ ] (ع ص ) پناه دهنده و دستگیر. (آنندراج ) (غیاث ). زنهاردهنده و پناه دهنده و پناه دهنده از جور وزبردستی . (ناظم الاطباء). آنکه زنهار دهد. زنهاردار.فریادرس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ای وزارت را جلال و آفرینش را کمال
ای جهان را صدر و دین را مجد و دنیا رامجیر.

انوری .


امیرابوالفوارس بی ظهیر و مجیربماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 391).
پرده ای ستار از ما وامگیر
باش اندر امتحان ما را مجیر.

مولوی .


این لباسی که ز سرما شد مجیر
حق دهد او را مزاج زمهریر.

مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 384).


یا مجیرالعقل فتان الحجی
ما سواک للعقول مرتجی .

مولوی .



فرهنگ عمید

پناه دهنده، فریادرس.

پیشنهاد کاربران

سلام وادب مجیرنام خدا جیره دهنده درهرزمینه ای :: ماازاو جیره خودراطلب میکنیم مااقرارمیکنیم که جیره خوارحضرتش هستیم / وچقدرای دعا زیباوجواب دهنده است ، یامجیرویامجیر

مجیرا : /mojirā/ مُجیرا ( عربی ) ( مؤنث مُجیر ) 1 - ( در قدیم ) پناه دهنده، فریادرس؛ 2 - از نام ها و صفات خداوند.
مجیرا اسم دخترانه با ریشه عربی است . اسم مجیرا برای نامگذاری دختران موردتاییدثبت احوال کشور است .


کلمات دیگر: