کلمه جو
صفحه اصلی

موهبت


مترادف موهبت : بخشش، دهش، عطا، عطیه

برابر پارسی : دهش، بخشش، داده

فارسی به انگلیسی

gift, present, donation, generosity, blessing, endowment, bounty, boon, wealth, assent, convenience, dispensation, privilege


gift, talent, endowment, boon, bounty, wealth

boon, bounty, endowment, gift, wealth


فارسی به عربی

مبارکة , هبة , هدیة

فرهنگ اسم ها

اسم: موهبت (دختر) (عربی) (تلفظ: mu(ow)hebat) (فارسی: موهبت) (انگلیسی: muhebat)
معنی: هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود، هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود یا او از آن بهره مند است

مترادف و متضاد

بخشش، دهش، عطا، عطیه


gift (اسم)
استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد

blessing (اسم)
برکت، دعای خیر، نعمت خدا داده، نعمت، موهبت، دعای پیش از غذا

endowment (اسم)
موهبت، اعطا، دارا

فرهنگ فارسی

(جمع آن موهبت‌ها و مواهب است) عطیه، هدیه، نعمت


بخشش، دهش، آنچه به کسی ببخشند، مواهب جمع
۱ - ( اسم ) بخشش دهش .

جملات نمونه

موهبت الهی

divine blessing, godsend, grace, manna


فرهنگ معین

(مَ هِ بَ ) [ ع . موهبة ] (اِ. ) بخشش ، دهش .
(مَ یا مُ هَ بَ ) [ ع . موهبة ] (اِ. ) ۱ - عطیه . ۲ - چیزی که بخشیده شود، آنچه که به کسی بخشند. ج . مواهب .

(مَ هِ بَ) [ ع . موهبة ] (اِ.) بخشش ، دهش .


(مَ یا مُ هَ بَ) [ ع . موهبة ] (اِ.) 1 - عطیه . 2 - چیزی که بخشیده شود، آنچه که به کسی بخشند. ج . مواهب .


لغت نامه دهخدا

موهبت. [ م َ هََ / هَِ ب َ ]( ع اِمص ، اِ ) موهبة. بخشش. ( غیاث ). بخشش و دهش. انعام. ( ناظم الاطباء ). عطیه. عطا. دهش. آنچه ببخشند. بخش. بخشیدن. هبة. ج ، موهبات ، مواهب. ( یادداشت مؤلف ) : اکنون شمتی از محاسن عدل که پادشاهان را ثمین ترین حلیتی و نفیس ترین موهبتی است یاد کرده شود.( کلیله و دمنه ). آن را در خزاین خود موهبتی عزیز و ذخیرتی نفیس شمرد. ( کلیله و دمنه ). غزات جنود و کمات اسود خویش را پیش خواند و هریکی را به مکرمتی جمیل و موهبتی جزیل بنواخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 348 ).
موهبت را بر کف دستش نهد
وز کفش آن را به مرحومان دهد.
مولوی.
و رجوع به موهبة شود.
- موهبت عظمی ؛ عطیه بزرگ. بخششی عظیم. ( یادداشت مؤلف ).
|| لطف. کرم. نعمت. انعام. تفضل. ( از یادداشت مؤلف ) : مصیبت سخت بزرگ است اما موهبت به بقای خداوند بزرگتر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 291 ).

موهبة. [ م َ هََ / هَِ ب َ ] ( ع اِمص ، اِ ) بخشش. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). دهش. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). موهبت. آنچه ببخشند. ج ، مواهب. ( مهذب الاسماء ) : احسن اﷲ حفظک و حیاطتک و امتع امیرالمؤمنین بک و بالنعمة الجسیمة و المنحة الجلیلة و الموهبة النفیسة فیک و عندک. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298 ).و یری أن الموهبة لدیه فیهما سابغة. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ). || ( اِ ) ابر که هرجا بارد.( منتهی الارب ). || مغاکی در کوه که آب در وی گرد آید. ج ، مواهب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آبگیر کوچک. ج ، مواهب. ( منتهی الارب ).

موهبت . [ م َ هََ / هَِ ب َ ](ع اِمص ، اِ) موهبة. بخشش . (غیاث ). بخشش و دهش . انعام . (ناظم الاطباء). عطیه . عطا. دهش . آنچه ببخشند. بخش . بخشیدن . هبة. ج ، موهبات ، مواهب . (یادداشت مؤلف ) : اکنون شمتی از محاسن عدل که پادشاهان را ثمین ترین حلیتی و نفیس ترین موهبتی است یاد کرده شود.(کلیله و دمنه ). آن را در خزاین خود موهبتی عزیز و ذخیرتی نفیس شمرد. (کلیله و دمنه ). غزات جنود و کمات اسود خویش را پیش خواند و هریکی را به مکرمتی جمیل و موهبتی جزیل بنواخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 348).
موهبت را بر کف دستش نهد
وز کفش آن را به مرحومان دهد.

مولوی .


و رجوع به موهبة شود.
- موهبت عظمی ؛ عطیه ٔ بزرگ . بخششی عظیم . (یادداشت مؤلف ).
|| لطف . کرم . نعمت . انعام . تفضل . (از یادداشت مؤلف ) : مصیبت سخت بزرگ است اما موهبت به بقای خداوند بزرگتر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 291).

فرهنگ عمید

آنچه به کسی ببخشند، بخشش، دهش.

پیشنهاد کاربران

لطف، صفا،

از ریشه وهَب به معنی بخشید

وهّاب بخشنده • از اسامی خداوند


بخشش، هدیه، عطا ، دهش

بخششش، دهش، احسان و. . .
مفردِ مواهب

بخشش، دهش ( و گاهی هر دو با هم )

برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/12/blog - post_23. html

هدیه


کلمات دیگر: