کلمه جو
صفحه اصلی

سیمین بر


مترادف سیمین بر : حور، سپیداندام، سپیدپستان، سپیدتن، سیم بر، سیم تن

فارسی به انگلیسی

fair

فرهنگ اسم ها

اسم: سیمین بر (دختر) (فارسی) (تلفظ: s.-bar) (فارسی: سيمين‌بَر) (انگلیسی: simin-bar)
معنی: سیمین تن، سیمین بدن، زیبا، ( در قدیم )، ( به مجاز ) سیم اندام، دارای اندامی سفید

(تلفظ: simin bar) (در قدیم) (به مجاز) سیم اندام ، دارای اندامی سفید ؛ (به مجاز) زیبا .


مترادف و متضاد

حور، سپیداندام، سپیدپستان، سپیدتن، سیم‌بر، سیم‌تن


فرهنگ فارسی

سیمین تن . سیمین بدن

لغت نامه دهخدا

سیمین بر. [ ب َ ] ( ص مرکب ) سیمین تن. سیمین بدن :
چنین داد سهراب پاسخ بدوی
که ای سرو سیمین بر ماهروی.
فردوسی.
از این سرو سیمین بر ماهروی
یکی شیر باشد ترا نامجوی.
فردوسی.
مرا بپرسید از رنج راه و شغل سفر
بت من آن صنم ماهروی سیمین بر.
فرخی.
روی من زرین ز عشق یار سیمین بر سزد
بر سر معشوق سیمین بر نثار زر سزد.
سوزنی.
کسوت کبود دارد و رخ زرد سال و ماه
از عشق رویت ای بت سیمین بر آفتاب.
خاقانی.
چو آن سیمین بران در عیش رفتند
حجاب شرم حالی برگرفتند.
نظامی.
پری رویی و مه پیکرسمن بویی و سیمین بر
عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمیباشد.
سعدی.
درخت قامت سیمین برت مگر طوبی
که هیچ سرو ندیدم که این بدان ماند.
سعدی.
رجوع به ماده قبل شود.


کلمات دیگر: