کلمه جو
صفحه اصلی

عبدالقاهر

فرهنگ اسم ها

اسم: عبدالقاهر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdolqāher) (فارسی: عبدالقاهر) (انگلیسی: abdolghaher)
معنی: بنده پروردگار چیره و توانا، بنده ی خدای چیره شونده، ( عربی ) بنده ی چیره شونده ( خدای )، ( در اعلام ) نام چندین تن از مشاهیر ادبی و علمی در تاریخ

(تلفظ: abdolqāher) (عربی) بنده‌ی چیره شونده (خدای)؛ ( در اعلام ) نام چندین تن از مشاهیر ادبی و علمی در تاریخ.


فرهنگ فارسی

جرجانی (گرگانی ) ابوبکر بن عبدالرحمن ادیب و دانشمند قر. ۵ ه.( ف. ۴۷۱ یا ۴۷۴ ه.ق . ).از آثار اوست : [ اسرار البلاغه ] و [ دلائل الاعجاز ](نخستین کتابهای مرتب مدون در معانی و بیان ) [ کتاب الجمل ] معروف به [ جرجانیه ] در فقه [ کتاب المغنی ] در شرح ایضاح ابو علی فارسی مختصر المغنی بنام [ المقتصد ] [ کتاب العده ] در صرف و [ شرح الجمل ] در توضیح کتاب الجمل مذکور .
جرجانی ابن عبدالرحمن شافعی اشعری ادیب نحوی و لغوی است از پیشوایان نحو و عربیت است وی علم معانی و بیان را بنیان گذارد و تالیفات بسیار دارد از جمله : اسرار البلاغه در معانی و بیان اعجاز القر آن صغیر اعجاز القر آن کبیر التلخیص در علم معانی الحمل دلائل الاعجاز شرح الفاتحه العروض العمده فی الصرف العوامل الماه المفتاح فی شرح الصحاح و المقصد وی اشعاری نیز سروده است و بسال ۴۷۱ قمری به جرجان درگذشت

لغت نامه دهخدا

عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن طاهر التمیمی ،مکنی به ابوسعید. رجوع به ابوسعید عبدالقاهر شود.


عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَ ] ( اِخ ) ابن حاج عبدالرجب بن المخلص العبادی. وی مردی فاضل ، عالم ، متکلم و فقیه بود و شعر میگفت. از تألیفات اوست : عقاید الدینیه علی البراهین العقلیه المستمسکات القطعیة الیقینیة. ریاض الجنان و حدائق الغفران. نیلوفریه ( که ناقص است ). فرائد الصافیة علی الفوائد الوافیة. ( حاشیه بر شرح جامی ). رفع الغوایة ( شرح الهدایة ) وجز آن ، و او را دیوان شعری است. ( از روضات ص 360 ).

عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] ( اِخ ) ابن شعیب ، مکنی به ابورفاعة. رجوع به ابورفاعه عبدالقاهر شود.

عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] ( اِخ ) ابن طاهربن محمدبن عبداﷲ البغدادی التمیمی الاسفراینی ، مکنی به ابومنصور. رجوع به ابومنصور بغدادی و به الاعلام زرکلی شود.

عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] ( اِخ ) ابن طاهر التمیمی ،مکنی به ابوسعید. رجوع به ابوسعید عبدالقاهر شود.

عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسین الحلبی ، مکنی به ابوالفرج شاعر مجید بود. او راست : شرح بر دیوان المتنبی.وی به سال 551 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبدﷲبن محمد البکری الصدیقی ، مکنی به ابوالنجیب و معروف به سهروردی.رجوع به ابوالنجیب سهروردی و به الاعلام زرکلی شود.

عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَ ] (اِخ ) ابن حاج عبدالرجب بن المخلص العبادی . وی مردی فاضل ، عالم ، متکلم و فقیه بود و شعر میگفت . از تألیفات اوست : عقاید الدینیه علی البراهین العقلیه المستمسکات القطعیة الیقینیة. ریاض الجنان و حدائق الغفران . نیلوفریه (که ناقص است ). فرائد الصافیة علی الفوائد الوافیة. (حاشیه بر شرح جامی ). رفع الغوایة (شرح الهدایة) وجز آن ، و او را دیوان شعری است . (از روضات ص 360).


عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن شعیب ، مکنی به ابورفاعة. رجوع به ابورفاعه عبدالقاهر شود.


عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن طاهربن محمدبن عبداﷲ البغدادی التمیمی الاسفراینی ، مکنی به ابومنصور. رجوع به ابومنصور بغدادی و به الاعلام زرکلی شود.


عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسین الحلبی ، مکنی به ابوالفرج شاعر مجید بود. او راست : شرح بر دیوان المتنبی .وی به سال 551 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدﷲبن محمد البکری الصدیقی ، مکنی به ابوالنجیب و معروف به سهروردی .رجوع به ابوالنجیب سهروردی و به الاعلام زرکلی شود.



کلمات دیگر: