موضعی در خوزستان
اثول
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اثول . [ اَ وَ ] (ع ص ) دیوانه . (زوزنی ).احمق . || کم نصرت . کم خیر. || سست کار. || سست رو. || تکه ٔ دیوانه . ج ، ثول . (منتهی الارب ).
اثول . [ اُ ] (اِخ ) موضعی است در خوزستان که ذکر آن در فتوح اسلام آمده است . (معجم البلدان ) (مراصد).
اثول . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اَثل . درختان شوره گز.
اثول . [ اُ ] (ع مص ) بن گرفتن . استوار شدن . (منتهی الارب ).
اثول. [ اُ ] ( ع مص ) بن گرفتن. استوار شدن. ( منتهی الارب ).
اثول. [ اَ وَ ] ( ع ص ) دیوانه. ( زوزنی ).احمق. || کم نصرت. کم خیر. || سست کار. || سست رو. || تکه دیوانه. ج ، ثول. ( منتهی الارب ).
اثول. [ اُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَثل. درختان شوره گز.
اثول. [ اُ ] ( اِخ ) موضعی است در خوزستان که ذکر آن در فتوح اسلام آمده است. ( معجم البلدان ) ( مراصد ).
اثول. [ اَ وَ ] ( ع ص ) دیوانه. ( زوزنی ).احمق. || کم نصرت. کم خیر. || سست کار. || سست رو. || تکه دیوانه. ج ، ثول. ( منتهی الارب ).
اثول. [ اُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَثل. درختان شوره گز.
اثول. [ اُ ] ( اِخ ) موضعی است در خوزستان که ذکر آن در فتوح اسلام آمده است. ( معجم البلدان ) ( مراصد ).
کلمات دیگر: