کلمه جو
صفحه اصلی

اجای

فرهنگ فارسی

منسوب به کوه اجا

لغت نامه دهخدا

اجای. [ ] ( اِخ ) ابن براق خان. مؤلف حبیب السیر در بیان وقایع دولت غازان خان آرد: در سال اوّل از جلوس غازان خان از جانب خراسان خبر آمد که اجای ولد براق خان با فوجی از سپاه توران از آب آمویه عبور نمود و امرا و لشکریان آن حدود تاب مقاومت او ندارند و به امداد خدام موکب غازانی امیدوارند و چون غازان خان میدانست که دفع آن فتنه جز ببازو و اقتدار امیر نوروز تیسیر نخواهد پذیرفت ، او را با سپاهی بلاانتها بجانب خراسان روان فرمود و در آن زمان لشکر اجای تا حدود مازندران رانده بودند و قتل و غارت مینمودنداما چون از وصول نوروزبیک خبر یافتند و امیر نوروز با جنود دشمن سوز، شب و روز از عقب آن جماعت طی مسافت کرده ، در حدود هرات بدیشان رسید و بضرب تیغ و سنان خلقی را بر خاک هلاک افکنده ، بقیةالسیف را بگریزانید و متعاقب در حرکت آمده تا وقتی که مخالفان از آب آمویه عبور کردند، بازگشت. رجوع به حبط ج 2 ص 50 شود.

اجای. [ ] ( اِخ ) ابن هلاکو، اولین از سلسله ایلخانیان ایران. مادر او اربقاق ابکجی دختر تنکیر گورکان. رجوع به حبط ج 2 ص 34 شود.

اجای . [ ] (اِخ ) ابن براق خان . مؤلف حبیب السیر در بیان وقایع دولت غازان خان آرد: در سال اوّل از جلوس غازان خان از جانب خراسان خبر آمد که اجای ولد براق خان با فوجی از سپاه توران از آب آمویه عبور نمود و امرا و لشکریان آن حدود تاب مقاومت او ندارند و به امداد خدام موکب غازانی امیدوارند و چون غازان خان میدانست که دفع آن فتنه جز ببازو و اقتدار امیر نوروز تیسیر نخواهد پذیرفت ، او را با سپاهی بلاانتها بجانب خراسان روان فرمود و در آن زمان لشکر اجای تا حدود مازندران رانده بودند و قتل و غارت مینمودنداما چون از وصول نوروزبیک خبر یافتند و امیر نوروز با جنود دشمن سوز، شب و روز از عقب آن جماعت طی مسافت کرده ، در حدود هرات بدیشان رسید و بضرب تیغ و سنان خلقی را بر خاک هلاک افکنده ، بقیةالسیف را بگریزانید و متعاقب در حرکت آمده تا وقتی که مخالفان از آب آمویه عبور کردند، بازگشت . رجوع به حبط ج 2 ص 50 شود.


اجای . [ ] (اِخ ) ابن هلاکو، اولین از سلسله ٔ ایلخانیان ایران . مادر او اربقاق ابکجی دختر تنکیر گورکان . رجوع به حبط ج 2 ص 34 شود.


دانشنامه عمومی

آجای. اجای، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان چایپاره استان آذربایجان غربی ایران.
این روستا در دهستان بسطام قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۸۳نفر (۲۰ خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: