کلمه جو
صفحه اصلی

اثور

فرهنگ فارسی

جمع اثر

لغت نامه دهخدا

( آثور ) آثور. ( اِخ ) رجوع به آشور شود.
اثور. [ اُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَثر و اِثر و اَثَر.

اثور. [ اَ ] ( اِخ ) موصل پیش از تسمیه بدین نام ، اَثور و بقولی اَقور نامیده میشد. || ( گفته اند اسم همه خرّه الجزیره ) و قرب سلامیه است و سلامیه شهرکی است درمشرق موصل و میان آن دو تقریباً یک فرسنگ است و آن شهری است خراب و یباب که آن را أقور گویند و خره به نام آن مسمی گردیده است. ( معجم البلدان ) ( مراصد ).

اثور. [ اَ ] (اِخ ) موصل پیش از تسمیه ٔ بدین نام ، اَثور و بقولی اَقور نامیده میشد. || (گفته اند اسم همه ٔ خرّه ٔ الجزیره ) و قرب سلامیه است و سلامیه شهرکی است درمشرق موصل و میان آن دو تقریباً یک فرسنگ است و آن شهری است خراب و یباب که آن را أقور گویند و خره به نام آن مسمی گردیده است . (معجم البلدان ) (مراصد).


اثور. [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اَثر و اِثر و اَثَر.



کلمات دیگر: