کلمه جو
صفحه اصلی

بجیل

فرهنگ فارسی

وسیع فراخ .

لغت نامه دهخدا

بجیل. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) سطبر از هر چیز. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || وسیع. فراخ. || آنکه او را تعظیم کنند. مهتر بزرگ با عظمت و جمال. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: