( اسم ) جمع شیمه خلقها طبیعتها عادتها .
هر زمینی که آنرا از پیش نکنده باشند و به سختی و صلابت خود باقی باشد .
شیم . (اِخ ) نام ماهیی که یونس را فروبرده بود. (ناظم الاطباء) (از برهان ).
معروفی .
فرخی .
لبیبی .
ابوحنیفه ٔ اسکافی .
ناصرخسرو.
سوزنی .
سوزنی .
سوزنی .
انوری (از جهانگیری ).
بخاری (از انجمن آرا).
شیم . (اِخ ) رودخانه ای که از کوههای دیلمان به جانب گیلان می رود. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). بعضی گفته اند که شیم نام رودخانه ای است که ماهی شیم را بدان نام بازخوانند.(از فرهنگ اوبهی ). نام رودی است . (لغت فرس اسدی ).
شیم . (ع ص اِ) ج ِ اَشْیَم و شَیْماء. || ج ِ شیام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مفردهای کلمه شود. || ماهیی است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوعی از ماهی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به «شیم » فارسی شود.
شیم . [ ش َ ] (ع مص ) درنیام کردن شمشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شمشیر در نیام کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || برکشیدن شمشیر را (از اضداد). (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || سر دروا نگریستن برق را برای دیدن آن که کجا می رود و کجامی بارد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به آسمان نگریستن به امید باران در برق و جز آن . (یادداشت مؤلف ). نگریستن تا به کجا بارد. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || رسیدن نره در بردن دوشیزگی مراد خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || غبارآلود ساختن هر دو پای کسی را به خاک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ظاهر شدن خط سیاه بر پوست کس . || استوار کردن و راست نمودن حمله را در جنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درآمدن در چیزی . || پنهان کردن چیزی در چیزی یا جایی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
شیم . [ ش َ ی َ ] (ع اِ) هر زمینی که آنرا از پیش نکنده باشند و به سختی و صلابت خود باقی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
(از حبیب السیر ج 3 ص 322).
فرخی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نوعی ماهی سفید با خالهای سیاه در پشت: ◻︎ می بر آن ساعدش از ساتگنی سایه فگند / گفتی از لاله پشیزهستی بر ماهی شیم (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).
شیمه#NAME?
شوم، نامبارک.