کلمه جو
صفحه اصلی

تلنبار


مترادف تلنبار : انباشته، توده، کپه، پر، لبریز

فارسی به انگلیسی

bank, heap

heap, pile, stack, mass, accumulation, hillock, stock, stockpile, bank, jumble


مترادف و متضاد

انباشته، توده، کپه


پر، لبریز


۱. انباشته، توده، کپه
۲. پر، لبریز


فرهنگ فارسی

( اسم ) میوه ایست شبیه بشفتالو .

توده، انباشته


لغت نامه دهخدا

تلنبار. [ ت َ / ت ِ لَم ْ / لِم ْ ک َ دَ ] ( اِ ) تلمبار. تلیبار. رجوع به این دو کلمه و ماده بعد شود.

فرهنگ عمید

= تلمبار

تلمبار#NAME?


دانشنامه عمومی

تلنبار (گویش گیلکی شرق گیلان: تـُلمبار) سازه ای است برای پرورش کرم ابریشم که نوغانداران شمالی با بهره گیری از تنه و شاخه های درختان جنگلی در کنار محوطه توتستان ها، ساخت آن را می کنند.
هزار توی معماری بومی گیلان زمین/ خانی خلیفه محله، داوود
تلنبار محل ویژه ای به مساحت تقریبی ده تا سی متر مربع که قسمتی تا تمامی کار پرورش و نگهداری کرم ابریشم (گویش گیلکی: نوغان) در ارتفاع حدوداً ۵/۱ تا ۵/۲ متری از زمین به سامان می رسد.
برای ساخت تلنبار درگذشته، تماماً از جنس چوب درختان جنگلی با پوشش سقف گالی مورد استفاده قرار می گرفته، اما امروزه با توجه به پیشرفت صنعت ساختمان سازی، جنس فراورده های بتنی با پوشش سقفی حلبی جایگزین بافت قدیمی شده است.

گویش مازنی

/talenbaar/ انبار بزرگ – انبار توتون

انبار بزرگ – انبار توتون


واژه نامه بختیاریکا

( تَلَنبار ) تل امبار؛ دپو؛ انباشت

پیشنهاد کاربران

انبار، جمع، انداخته، بالاآمده، تجمیع، ریخته

تلنباریدن.
م. ث
این ها رو روی هم اینطوری نَتَلنبار.


کلمات دیگر: