کلمه جو
صفحه اصلی

تماما


برابر پارسی : همه، همگی، یکسره، سراسر | ( تمامٌا ) یکسره | ( تماماً ) به همهای، به همه

فارسی به انگلیسی

entirely, completely, fully, all, altogether, de-, downright, fairly, ob-, per-, perfectly, plumb, purely, roundly, stark, up, utterly, wholly, all-fired

entirely, completely, fully, all


all, altogether, de-, downright, entirely, fairly, ob-, per-, perfectly, plumb, purely, right, roundly, stark, up , utterly, wholly


فارسی به عربی

بالکامل , بشکل عام , تماما , حسنا , فی کافة انحاء , کل , کلیة
( تماماً ) مِنْ (قمَِّ ) الرّأس إلی أخْمَصِ القدم (أو القَدَمَین )

بالکامل , بشکل عام , تماما , حسنا , في کافة انحاء , کل , کلية


عربی به فارسی

کاملا , بکلي , تماما , سراسر , واقعا


مترادف و متضاد

well (قید)
خوب، تماما، خوش، بخوبی

altogether (قید)
یکسره، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت

all (قید)
یکسره، همگی، تماما، دارو ندار

quite (قید)
واقعا، تماما، کاملا، بکلی

wholly (قید)
تماما، کاملا، روی هم، جمعا، بطور اکمل

fully (قید)
تماما، کاملا

throughout (قید)
تماما، سراسر، سرتاسر، بکلی، از درون و بیرون

in toto (قید)
تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم

stark (قید)
تماما

teetotally (قید)
تماما، کاملا، کلا

hand-and-foot (قید)
تماما، کاملا، کلا

فرهنگ فارسی

همه همگی .

فرهنگ معین

( تماماً ) (تَ مَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) همه ، همگی ، کلاً جمعاً.

لغت نامه دهخدا

( تماماً ) تماماً. [ ت َ مَن ] ( ع ق ) کاملاً و بتمامه و همگی و بدون باقی. ( ناظم الاطباء ). یکسر. یکسره.یک رهه. همه رهه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). تمامی. رجوع به تمامی و تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَمَاماً: برای تمام و کامل کردن(تمام بودن هر چیز منتهی شدن آن به حدی است که دیگر احتیاج به چیزی خارج از خود نباشد ، به خلاف ناقص که محتاج به چیزی خارج از ذات خودش است تا او را تمام کند . )
ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)

به آخر رسیدن. ، . پس به موسی کتاب دادیم برای آخر رسیدن و تمام شدن بر آنکه نیکوکاری کرد و برای تفصیل هر چیز می‏شود مراد آن باشد که شریعت موسی در دوران خود تمام شدن و گسترش یافتن شریعت‏های قبل بود لذا «تماماً» فرموده است در جوامع الجامع آن را اتمام کرامت و نعمت بر محسنین یا اتمام نعمت بر موسی «علیه السلام» فرموده است به نظرم مراد آن است که دین موسی در موقع خود دین تمام بود مخصوصاً به قرینه «وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَی‏ءِ» که در ذیل آیه است علی هذا این آیه نظیر .

واژه نامه بختیاریکا

چِل تا چِل
هَنَسکو

جدول کلمات

کلا
تماماً
کلا

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن ویسپایو می باشد که واژه ای اوستایی است

یکجا

in its entirety=

تمام وکمال

یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) سراپا. سراسر. گویند: یک تیغ سیاه است ؛ یعنی هیچ خال و خجک از رنگ دیگر ندارد. ( از یادداشت مؤلف ) . یکدست. یکسره. مطلق. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . || متحد. متفق.


کلمات دیگر: