کلمه جو
صفحه اصلی

فرخ غفاری

دانشنامه عمومی

محمدابراهیم فرخ غفاری (۷ اسفند ماه ۱۳۰۰ در تهران - ۲۶ آذر ۱۳۸۵ در پاریس) سینماشناس، مورخ، منتقد، کارگردان، پایه گذار کانون فیلم و فیلم خانه ملی ایران و از پیشگامان سینمای مدرن ایران بود. او همچنین قائم مقام مدیرعامل جشن هنر شیراز در سال های پیش از انقلاب ۵۷ ایران بود.
جنوب شهر ۱۳۳۷
عروس کدومه؟ ۱۳۳۸
شب قوزی ۱۳۴۳
زنبورک ۱۳۵۴
مرد کرایه ای
فرخ غفاری در ۷ اسفند ۱۳۰۰ در تهران به دنیا آمد. در یازده سالگی به همراه پدرش حسن علی غفاری (معاون الدوله) که وزیر مختار ایران در بلژیک شده بود به اروپا رفت و تحصیلاتش را در آنجا ادامه داد. در پانزده سالگی علاقه مند به دیدن فیلم های کلاسیک شد. علی رغم میل پدر که علاقه مند بود فرخ حقوق بخواند به دانشگاه گرونوبل فرانسه رفت و در رشته ادبیات تحصیل کرد. در سال های تحصیل رئیس کمیته جشن ها و نمایش های دانشجویی بود. وی فعالیت هنری را با تئاتر در فرانسه آغاز کرد.پس از نوشتن مقاله برای روزنامه های ژون دوفینه و واریته با هانری لانگلوا مؤسس سینماتک پاریس آشنا شد.
غفاری در روز یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۵ در شهر پاریس درگذشت و در گورستان مون پارناس به خاک سپرده شد.
او سینمای حرفه ای را با ساخت فیلم «جنوب شهر» در سال ۱۳۳۷ آغاز کرد. تصویر کردن اهالی فقیر جنوب شهر تهران با نگاهی ناتورالیستی سبب شد که فیلم بیش از چند شب روی پرده دوام نیاورد و توقیف شود. با تغیر نام به «رقابت در شهر» و حذف بسیاری از صحنه های انتقادی و اجتماعی و با سانسور این فیلم در سال ۱۳۴۲ روی پرده رفت. جنوب شهر از بسیاری جهات بر فیلم های فارسی برتری داشت.یک سال بعد به واسطه شکست فیلم جنوب شهر، فیلم «عروس کدومه» را در سال ۱۳۳۸ ساخت. این فیلم در کارنامه هنری او ضعیف ترین کار غفاری قلمداد می شود.پس از جنوب شهر و عروس کدومه، تا چند سال فیلم سینمائی نساخت تا آنکه در سال ۱۳۴۳ فیلم شب قوزی را با بازی پری صابری با اقتباس یکی از داستان های هزار و یک شب پدیدآورد. غفاری شب قوزی را در تنگدستی به وجود آورد. این فیلم براساس یکی از داستان های هزار و یکشب (البته در قالبی نو و در چارچوب مسائل روز) شکل گرفته بود و خود غفاری نیز در آن بازی داشت. تیزبینی فرخ غفاری در امروزی کردن داستان هزار و یکشب سبب می شد که تماشاگر با کیفیت شرایط زندگی قشرهای مختلف جامعه و جنبه های تیره و روشن اخلاقیات مردم آشنایی دقیقی داشته باشد. شب قوزی در ایران و خارج از ایران و در سینما تک فرانسه، جشنوارهٔ جهانی فیلم تهران، جشنواره لوکارنو ۱۹۶۵، سینماتک های انگلیس، بلژیک و سوئیس به نمایش درآمد و تحسین بسیاری را برانگیخت. مجله ورایتی غفاری را ستود و ژرژ سادول منتقد نامدار فرانسوی نوشت: «شب قوزی یک کمدی پرنشاط و به منزله کشف یک سینمای نوین است.»هژیر داریوش، پیرامون این فیلم و جوّ سینمایی آن زمان چنین نوشت: «با شکیبایی بی حد منتظر اولین فیلم طویل ایران شدیم، که بتوان در مقابل شب قوزی اثر فرخ غفاری (سومین فیلم طویل کارگردانی که قبلاً ۹ فیلم کوتاه مستند نیز ساخته) با جمعیت خاطر کامل اعلام می کنیم که سینمای ایران شروع شد اما آنچه مهمتر است، آنچه بیشتر خوشحالمان می کند این است که این شروع خوبی است.»اما با وجود این همه، غفاری تا یازده سال ساختن فیلم سینمایی را کنار گذاشته بود و در سال ۱۳۵۴، آخرین فیلمش «زنبورک» را ساخت. زنبورک، پرداخت طنزگونهٔ غفاری از آمال و آرزوهای بَدوی انسان ها در گذشته ای نه چندان دور است. در این فیلم که شکل گزارش گونه ای دارد، قصه با بیان سینمایی هماهنگ است. طنز سیاه فیلم، استوار بر قواعد قراردادی سینمائی است. نوعی از کار که، در پاره ای موارد با کارهای پازولینی شباهت دارد. در کلیت، زنبورک فیلمی است بدون ادعا که به خواست اکثریت تماشاگران نزدیک است، بدون آنکه در ورطهٔ سینمای بازاری و مبتذل افتاده باشد. او در این فیلم، برخلاف اثر قبلی اش «شب قوزی»، از ستارگان معروف سینما چون پرویز صیاد و پوری بنائی استفاده نمود و پس از این دیگر فیلم سینمائی نساخت.

نقل قول ها

محمدابراهیم فَرُّخ غفاری (۲۶ فوریه ۱۹۲۲، تهران - ۱۷ دسامبر، ۲۰۰۶، پاریس) سینماشناس، مورخ، منتقد، کارگردان، پایه گذار کانون فیلم و فیلم خانه ملی ایران و از پیشگامان سینمای مدرن ایران بود.
• «به عقیده من سال ۱۳۴۸، سال تولد فیلم ایرانی است من این استنباط روش را از نظر تاریخی دارم که هیچگاه از این دیدگاه جدا نبوده ام. تصدی آرشیو فیلم ایران (کانون فیلم) و خاصه، کار و تجربه ام این نظرگاه را به من بخشیده است.»، ۱۳۴۹ -> گفتگو با مجله فرهنگ و زندگی
• «ما باید بدنبال تعریف یک داستان برویم. قبل از هرچیز باید داستان و سوژه وجود داشته باشد. ممکن است بفرمائید همه چیز تعریف یک داستان است. بونوئل هم که در ابتدا فیلم های سورئالیستی می ساخت بالاخره داستانی را بیان می کرد.»، ۱۳۴۹ -> گفتگو با مجله فرهنگ و زندگی
• «یک فیلمساز خوب اگر با تهیه کننده ای روبرو شود که به او بگوید این فیلم را بساز و اگر از نظر تجاری موفقیت پیدا نکرد، فیلم دیگری بتو نخواهم داد بنظر من این فیلمساز باید نظر تجاری تهیه کننده را برآورده سازد ولی ضمناً استقلال خود را در چهارچوب داستان حفظ کند. زیرا در غیر اینصورت یک سینماگر قابل اعتماد و شایسته، شانس کار کردن خود را از دست می دهد. البته اگر یک مؤسسه دولتی مثل تلویزیون ملی یا وزارت فرهنگ و هنر که قصد انتفاع ندارد، سرمایه ای در اختیار فیلمساز بگذارد، دیگر چنین توصیه ای به فیلمساز مورد ندارد. بهر حال بهتر آن است که تهیه کنندگان ایرانی را راضی کنیم رفته رفته به خواست فیلمسازها نزدیک شوند. من این فریاد را – لفظ بهتری از فریاد سراغ ندارم – از ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ که از کار کنار کشیدم و بعد از آن هم به نفع کسانی که دست اندرکارند سر دادم که سرمایه داران بیایند و یک شانس در اختیار فیلمسازان از نوع دیگر ما بگذارند: شانسی با یک بودجه محدود…»، ۱۳۴۹ -> گفتگو با مجله فرهنگ و زندگی
• «روی سخنم را متوجه روشنفکران تازه به کار رسیده ای برمی گردانم که می خواهند سینمای محض و مطل بسازند: بیائید و نظری به ممالک دیگر بیاندازید. ببینید که دیگران از همین راه رفته اند. تلاش کرده اند و به جائی رسیده اند. همین بونوئل را دوباره مثال می زنم که از ۱۹۴۰ تا ۴۹ مجبور شد از راه سینما ارتزاق کند اما درلابلای ان، از خودش هم مایه گذاشت. البته حالا فیلم های آن زمان خود را قبول ندارد. چه مانعی دارد. شما هم از همین راه شروع کنید و بعد بگوئید به دلائلی معلوم، قسمتهائی از فیلم گذشته خود را قبول ندارید. جبهه گیری متعبانه فقط در برابر فیلم تجاری مبتذل مقبول است و گرنه سعی کنید اولین فرصتی که بدست می آورید و سرمایه داری در اختیارتان پولی می گذارد، استفاده کنید و طوری عمل کنید که سرمایه او هم به جیبش برگردد.»، ۱۳۴۹ -> گفتگو با مجله فرهنگ و زندگی


کلمات دیگر: