کلمه جو
صفحه اصلی

فریدون فرخزاد

دانشنامه عمومی

فریدون فرخزاد (۱۵ مهر ۱۳۱۵ خورشیدی در تهران − ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ در بُن آلمان) برنامه پرداز، شاعر، برنامه ساز رادیو وتلویزیون، خواننده، مجری تلویزیونی و رادیویی، ترانه سرا، آهنگساز، بازیگر و فعال سیاسی ایرانی و حقوق دان معترض به حکومت جمهوری اسلامی ایران بود. از فریدون فرخزاد به عنوانِ «نامی ترین شومَن ایران» یاد می شود. وی هم چنین برادرِ فروغ فرخزاد شاعر معاصر ایرانی بود.
من از مردن خسته ام
در نهایت جمله آغاز است عشق
فصلی دیگر (به آلمانی)
فریدون فرخزاد در پانزدهم مهر ماه سال ۱۳۱۵ در خیابان امیریه، چهارراه گمرک تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی تبار متولد شد. فریدون فرزند توران وزیری تبار و سرهنگ محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او می توان خواهرش، فروغ فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد. بزرگ ترین فرزند خانواده فرخ زاد مهندس مهرداد فرخزاد است که به عنوان آخرین بازمانده خانواده فرخزادها روز یکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ در بیمارستانی در تهران درگذشت. خواهر کوچک تر فریدون گلوریا و برادران او، دکتر امیرمسعود و مهران نیز از دنیا رفته اند. فریدون مدتی در دبستان رازی و بعد در دبیرستان دارالفنون درس خواند و سپس به آلمان رفت. در مونیخ، وین و برلین حقوق سیاسی خواند. پایان نامهٔ دکترای علوم سیاسی را دربارهٔ تأثیر عقاید مارکس بر کلیسا و حکومت آلمان شرقی نوشت و از دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد. او در سال ۱۹۶۲ در آکسفورد با «آنیا بوچکووسکی» زنی آلمانی که علاقه مند به تئاتر و ادبیات بوده ازدواج کرد. فرزند نخست آنها، «اوفلیا» در روزهای آغازین زندگی درگذشت و فرزند دوم آن ها «رستم» نام دارد که هم اکنون در آسایشگاهی در آلمان نگهداری می شود. فرخزاد و بوچکووسکی پس از مدتی از هم جدا شدند. فرخزاد برای بار دوم، با زنی ایرانی به نام ترانه ازدواج کرد که آن نیز منجر به جدایی شد.
فریدون فرخزاد از نوجوانی به شعر و سرودن آن علاقه داشت و ازدواج با آنیا او را در کار شعر جدی تر ساخت. شعرهایش را به زبان آلمانی برای روزنامه زود دویچه و نیز مجله دو زبانه کاوه فرستاد که پیش از او شعرهای زنده یاد سیروس آتابای را نیز انتشار داده بودند. چیزی نمی گذرد که مارتین والزر نویسنده معروف، یازده شعر او را برای انتشار در یک جنگ ادبی که انتشارات زورکامپ قصد چاپ آن را داشته برمی گزیند.
فرخزاد سر انجام در سال ۱۹۶۴ نخستین مجموعه شعر مستقل خود را با عنوان «فصل دیگر» انتشار داده که تحسین بعضی منتقدان معروف را برانگیخت. شاعر معروف آلمان «یوهانس بوبروفسکی» نیز پیشگفتاری برای «فصل دیگر» نوشت.

نقل قول ها

فریدون فرخزاد شاعر، نویسنده، بازیگر، شومن و آوازه خوان ایرانی، ۱۵ مهر ماه سال ۱۳۱۷ در چهار راه گمرک تهران زاده شد و روز ۱۳ مرداد ۱۳۷۱ در منزل مسکونی اش در بن آلمان گفته می شود که به دست ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ) به قتل رسید. (تاریخ کشف جسد ۱۶ مرداد ۱۳۷۱)
• «یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!• «من خجالت می کشم که در زمان شادی شما روی صحنه بودم ولی اکنون در زمان ناکامی مردم کشورم بروم در فاحشه خانه های لس آنجلس هرویین بکشم و به ریش ملت ایران بخندم و فکر کنم که با ویسکی ام به سلامتی ایران زندگی می کنم!• «اولین هنرمند ایران و اولین ایرانی هستم که واقعن زندگی ام را دارم می گذارم برای اینکه بقیه بهتر زندگی بکنند.• «حافظ در زمانی زندگی می کرد که حکومت ایران بدتر از حکومت امروز ایران بود.• «من خجالت می کشم که بگویم ایرانی هستم، در حالیکه ایرانی بودن در طول تاریخ باعث افتخار مردم بوده.• «تمام سعی و کوششم بر این است که در طول این راه پر از درد و رنج و غم و مشقت چیزی به بار فرهنگی مردم بیافزایم.• «باشد که روزگار ظلم به سر آید و آفتاب برآید و حقیقت در چهرهٔ مردم بدرخشد و عشق آن سپیده دمی گردد که به سوی آن گام برمی داریم.• «یکی دو جا دیدم که وقتی من توی برنامهٔ نوروزی ام گفتم برنامه تلویزیونی اجرا نمی کنم یا کم اجرا می کنم خیلی خوشحال یکی دو نفر مژده دادند که الحمدالله از دستش راحت شدیم!• «شما در ایران پادشاه زن داشتید به نام پوران دخت و آذرمیدخت، شما در ایران پای پادشاه زن را می بوسیدید و هنوز در میان خانواده های قدیمی ایرانی رسم است که وقتی به دیدن مادربزرگ یا پدربزرگ می روند پای او را می بوسند.• «پول ما کم ارزش ترین پول جهان است، فرهنگ ما با اینکه لگدمال شد ولی از بین نرفت• «به ما نگفته بودند ایران در زمان احمدشاه قاجار چگونه بوده است. همیشه به ما دادند، ما هم فکر کردیم باید می داده اند و تازه خیال می کردیم کممان است باز هم می خواستیم!»• «در مقابل مذهب، ملیت را قرار می دهیم• «من برای ملتم می رقصم، ولی به جایش برای ملتم می ایستم سینه ام را هم سپر می کنم»• «چارهٔ درد ما گریه نیست، مبارزهٔ سیاسی هست. نه در لس آنجلس، بلکه در تهران!• «با قصاب و عطار و بقال خوب بشوید، این ها ممکن است فردا رئیس جمهور ایران بشوند!»• «من از مملکتی می آیم که آغاسی از حافظ در آن مملکت معروف تر بوده، گوگوش هزاران بار از خانم فروغ فرخزاد معروف تر بوده است.• «ما همیشه فروغ را مسخره کردیم توی ایران، خود من را چقدر مسخره کردند مردم. مگر مرد پایپون می زند؟! مگر مرد دست زن ها را می بوسد؟ مگر مرد آواز می خواند؟! اصلاً شو یعنی چه؟!• «شما زن های ایرانی باید امروز به یاد بیاورید که فروغ فرخزاد در چه جاده ای قدم گذاشته بود برای اینکه شما امروز بتوانید جلوی مردهایتان بایستید و بگویید ما حق داریم. بگویید که ما آدم هستیم و خیلی برتر از شما هستیم• «متاسفانه کار شایعه سازی در کشور ما شکل بدی دارد. از روی حسادت و حب و بغض بدترین نسبت ها را به آدم می دهند. دربارهٔ فروغ هم این حرف ها بود، او را تا حد یک زن هرزه پایین آوردند، در حالیکه من هیچ زنی را به سادگی روح و صفا و فروتنی فروغ ندیدم.• «ما هر گاه شکست خوردیم موسیقی مان هی غمگین تر شده و شعرمان غمگین تر.• «من خیلی از خواننده ها را روی صحنه آورده ام. امروز از اینکه با آن ها روی صحنه رفته ام گاهی اوقات بسیار متاسفم.• "خاک بر سر آن مردمی بکنند که در طول تمام این سال ها نفهمیدند که یک فرقی است بین جانی و عالم!• "من درد می کشم از اینکه اینقدر ابله در دنیا فراوان است و اینقدر بی مغز در دنیا زیاد است"• «یکی به من می گفت تو که حقوق سیاست خواندی چطور شو اجرا می کنی؟!• «از همه چیز بریده ام. از پدر، مادر، خواهر، برادر، سگ، گربه، خانه، از تمام مادیات، از تمام مسایل روحی، عشقی، غذایی و ... از هر چیزی که فکرش را بکنید بریده ام برای اینکه برای مردم کشورم قدمی بردارم.• «هنرمند معلم اخلاق اجتماعی اش نیست و یک هنرمند وظیفهٔ خاصی هم ندارد که تکلیف ملتی را روشن بکند؛ ولی من فکر می کنم یک هنرمند وظیفه دارد در زمانیکه ملتی گرفتار می شود و کشوری دربند است راه بیفتد و حداقل کاری که می تواند بکند حرف بزند.• «موسیقی چیزی است که به مردم تاب و توان و امید می دهد. بیشتر از هر چیز دیگری، بیشتر از هر نطق سیاسی، بیشتر از میتینگ، بیشتر از اعتصاب غذا و این یک چیز طبیعی است...»• «خنداندن یکی از بزرگ ترین هنرهای دنیاست.• «ما از تمرین دموکراسی حرف می زنیم ولی هر کدام سعی می کنیم که عقاید خودمان را به مردم تحمیل بکنیم، چون ما خودمان تک تک می توانیم بزرگ ترین دیکتاتورهای روی زمین باشیم اگر دستمان به صندلی قدرت برسد!»• «از من بسیار سوال می کنید شما چه کردید چه گفتید؟!• «انسانی نبوده ام که به فکر پول باشم، آدمی نبوده ام که به فکر استفاده باشم.• «هرگز دنبال منافع ام نبودم و نیستم. منفعت من منفعت ملت ما هست و بهره ای که من از کاری که دارم می کنم می برم بهره ای است که نصیب کشورمان و ملتمان خواهد شد»• «وای به حال ملتی که فکر کند خواننده اش بی سواد هست. خواننده یعنی یک هنرمند. او باید مانند یک شاعر یا یک نویسنده آگاهی داشته باشد، باید سیاسی باشد، باید بداند، باید بتواند. باید با مردم صحبت کند و آن ها را جلب خودش کند.»• «من بسیار شنیده ام که فلان هنرمند مرد اول موسیقی است. هر کسی به نوع خودش کاری بی نظیر کرد، او حتماً نامبر وان هست و نیازی هم به این نیست که حتماً بگوییم او شمارهٔ یک است.• «من فکر می کنم خواندن شعری که معنا دارد تعهد یک هنرمند را نشان می دهد، تعهدی که ما نسبت به کشورمان ایران داریم»• جامعه ی ما منتظر است کسی مثل فریدون فرخزاد بیاید قهرمان شود ، کشته شود و سپس ما بیاییم برای او دست بزنیم!• «دفاع از فریدون فرخزاد همانا دفاع از محمد مختاری ها است. دفاع از فریدون فرخزاد دفاع از همهٔ کسانی است که به دستور جمهوری اسلامی کشته شده اند. امثال فرخزاد و سلطان پور نمادهای فرهنگ و ادب و هنر مردم ایران معاصر بودند، دفاع از این ها دفاع از نمادهای فرهنگی و سیاسی و هنری ما است.• «تقریبن همهٔ ترورهای جمهوری اسلامی براساس یک شیوهٔ کاملن قدیمی و شناخته شده صورت گرفته است: دام را بگستر، برای طعمه دانه بریز تا جلب شود، آنگاه به دامش بینداز!• «فریدون فرخزاد مدتی بود که شنیده بود بچه های خردسال ایرانی که در جبهه های جنگ بوسیله ی عراقی ها دستگیر شدند این ها در عراق بدترین زندگی ممکن را دارند، مورد تجاوز زندانبان های عراقی قرار دارند و آزار و اذیت زیادی متوجه این هاست. او تصمیم داشت این بچه ها را از عراق نجات بدهد.• «کسانی که از فریدون بد می گفتند دلشان می خواست جای فریدون باشند.• «فریدون بسیار مهربان و رقیق القلب بود و یک قطره خون را هم نمی توانست ببیند.»


کلمات دیگر: