کلمه جو
صفحه اصلی

کاین

فرهنگ فارسی

وجوددارنده، باشنده، موجود، حادث
که این : [ نصیحت گوش کن کاین در بسی به از آن گوهر که در گنجینه داری ] . ( حافظ )

( اسم ) باشنده موجود حادث جمع : کاینین : [ بدانکه هر چه مقدر است واقع و کاین خواهد بود اضطراب و جزع مفید نباشد ] . ( آثار الوزرائ عقیلی )
موجود شونده

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . کائن ] (اِفا. ) موجود، موجود شونده .

لغت نامه دهخدا

کاین. [ ی ِ ] ( ع ص ) کائن. رجوع به کائن شود.

کاین. [ کین ] ( موصول + ضمیر / ص ) کین. مخفف که این ( که + این ) :
همی گفت کاین رسم گهبذ نهاد
از این دل بگردان که بس بد نهاد.
ابوشکور.
چنین گفت کاین پادشاهی مراست
بر این بر شما پاک یزدان گواست.
فردوسی.
گمانند کاین بیشه پرخون شود
ز دشمن زمین رود جیحون شود.
فردوسی.
به دژخیم فرمود کاین را بکوی
ز دار اندرآویز و برتاب روی.
فردوسی.
گشاد از گوش با صد عذرچون نوش
شفاعت کرد کاین بستان و بفروش.
نظامی.
کاین ده ویران بگذاری به ما
نیز چنین چند سپاری به ما.
نظامی.

کاین . [ کین ] (موصول + ضمیر / ص ) کین . مخفف که این (که + این ) :
همی گفت کاین رسم گهبذ نهاد
از این دل بگردان که بس بد نهاد.

ابوشکور.


چنین گفت کاین پادشاهی مراست
بر این بر شما پاک یزدان گواست .

فردوسی .


گمانند کاین بیشه پرخون شود
ز دشمن زمین رود جیحون شود.

فردوسی .


به دژخیم فرمود کاین را بکوی
ز دار اندرآویز و برتاب روی .

فردوسی .


گشاد از گوش با صد عذرچون نوش
شفاعت کرد کاین بستان و بفروش .

نظامی .


کاین ده ویران بگذاری به ما
نیز چنین چند سپاری به ما.

نظامی .



کاین . [ ی ِ ] (ع ص ) کائن . رجوع به کائن شود.


کائن. [ ءِ ] ( ع ص ) موجودشونده. ( از منتخب ) ( غیاث ). موجود. هست.
- کائن بودن ؛ موجود بودن. تکوین شدن.
- کائن شدن ؛ مستقر شدن. استقرار یافتن. استوار شدن.
|| واقع شونده : المقدر کائن. || چند. کایّن. ( منتهی الارب ). مؤلف غیاث آرد: مشتق از کون بالفتح که بمعنی بودن و هست شدن است و کَاءَیّن بفتح کاف و همزه و تشدید تحتانی مکسور و سکون نون و کائن به کسر همزه بر وزن ضامن و کائی بسکون همزه و یای تحتانی مکسور منون و کیئن و کی بفتح کاف و سکون تحتانی و همزه مکسور منون و کاء بفتح کاف و سکون همزه ، این هر پنج الفاظ در حقیقت گویا که یک لفظ است بمعنی کم خبریه و معنی کم خبریه لفظ بسیار باشد چنانکه کم رجل عندی ؛ بسیار مرداند نزدیک من ، پس معنی کائن رجل عندی همین است و احتراز از کم استفهامیه کرده است و معنی کم استفهامیه لفظ چند است چنانچه کم رجلاً عندک ؛ یعنی چند مرداند نزدیک تو. کائن اصل همه است و باقی هرچهار لفظ مذکوره متنوعه شده اند از آن. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

که این: نصیحت گوش کن کاین دُر بسی بِه / از آن گوهر که در گنجینه داری (حافظ: ۸۹۲ ).

موجود، حادث.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۴°۵۵′۲۲″شمالی ۵۲°۱۹′۳۷″غربی / ۴٫۹۲۲۷°شمالی ۵۲٫۳۲۶۹°غربی / 4.9227; -52.3269
کاین(به فرانسوی: Cayenne) نام پایتخت گویان فرانسه و منطقه و بخش فرادریای کشور فرانسه در آمریکای جنوبی است.
نخست اسپانیاییان بدین منطقه رسیدند.
جویندگان اسپانیایی آنجا را بی چیز و داغ یافتند و از آن گذشتند و این چنین تا ۱۶۰۴ مستعمره ای در آن برپا نگشت.

دانشنامه آزاد فارسی

کایِن (Cayenne)
مرکز و بندر اصلی ولایت برون مرزی گویانِ فرانسه۱ در امریکای جنوبی، واقع در جزیرۀ کاین۲، در ساحل اقیانوس اطلس، کنار مصب۳ رود کاین۴. جمعیت آن ۶۰,۵۰۰ نفر است (۲۰۰۳). ولایت مزبور به شدت به کالاهای وارداتی وابسته است و بخش اعظم واردات آن از این بندر صورت می گیرد. فرانسویان در ۱۶۶۴ کاین را تأسیس کردند و از آن به منزلۀ تبعیدگاه مجرمان استفاده کردند (۱۸۵۴ـ۱۹۵۳). فقط چند ساختمان از دوران استعمار در آن باقی مانده است، زیرا بسیاری از آن ها در آتش سوزی ۱۸۸۸ ویران شدند. مهم ترین ساختمان برجا مانده از دوران استعمار، اقامتگاه استاندار شهر است، که کشیش های یسوعی در ۱۸۹۰ آن را بنا کردند.
French GuianaCayenne IslandmorthRiver Cayenne

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کَأَیِّن: چه بسیار
ریشه کلمه:
ایی (۶۲۸ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)
کاین (۷ بار)

«کَأَیِّن» به معنای «چه بسیار» است و می گویند: در اصل مرکب از «کاف تشبیه» و «أَیّ» استفهامیه است که به صورت یک کلمه در آمده، معنای دو جزء سابق متروک شده، و معنای تازه ای مساوی «چه بسیار»! پیدا کرده است.
بسی. این لفظ اسمی است مرکب از کاف تشبیه و ای منون و مانند «کم» است و اغلب افاده کثرت می‏کند (اقرب) و هفت بار در قرآن آمده و همه مفید کثرت اند . بسی پیغمبر که به همراهی او بسیاری از مردان خدا جنگیده‏اند.

پیشنهاد کاربران

ک ه ای ن =کاین
که این

کاین=که این


کاین:
مخفف کلمه که این که در شعر استفاده میشود

هست و نیست
ازل تا ابد
تمامی خدایان همراه با داشته هایشان

وجود


کلمات دیگر: