گیا
فارسی به انگلیسی
herb, plant
مترادف و متضاد
گیا، کلیه گیاهان یک سرزمین، گیاه نامه
فرهنگ فارسی
شهریست در هند واقع در ناحیه بهار و اوریسا در کنار رود فالگور دارای ۱۸٠٠٠٠ تن سکنه و صنایع ابریشم بافی و آن شهر مقدس و زیارتگاه هندوان است . در این شهر ساکیامونی در قرن ۶ م . عقاید خود را اظهار داشته . معبدی که ساکیامونی در آن موعظه میکرده هم اکنون زیارتگاه مردم هند است .
( اسم ) نام عام آن دسته از موجودات زنده که ظاهرا حرکتی ندارند و در یک جا ثابت هستند و مواد معدنی را مستقمیا از محیط اطراف خود ( خاک یا آب ) جذب میکنند و بوسیل. عمل کربن گیری که بوسیل. ذرات کلروفیل در برابر خورشید انجام میشود مواد آلی قابل استفاده ای برای تغذی. سلولهای خود بوجود میاورند . باید دانست که در بین گیاهان فقط قارچها هستند که چون فاقد کلروفیل میباشند قادر بجذب کربن در برابر نور خورشید نیستند بدین جهت یا غالبا بر روی بقایای آلی سایر موجودات زنده میزیند و یا طفیلی موجودات زنده میشوند . در صورت اول آنها را گندروی و در حالت دوم انگل ( طفیلی ) نامند رستنی نبات گیا جمع : گیاهان گیاهها . یا گیاه تر انجبین . ( تر انگبین ) خارشتر . یا گیاه ترکی . وج . یا گیاه تورنسل . گیاهی است از تیر. فرفیون که از عصارئ آن تورنسل معمولی را که یک معرف شیمیایی است استخراج میکنند غبیرا نیل . توضیح تورنسل یا آفتاب گردان یک معرف شیمیایی است که محلولش در حالت خنثی بنفش رنگ است و در برابر باز ها آبی رنگ و در برابر اسید ها قرمز رنگ میشود . این ماده از گیاهان مختلف دیگر از جمله نوعی لیخن ( گلسنگ ) بنام روسلا تنکتوریا و گل آفتاب پرست نیز بدست میاید . یا گیاه حساس . درختچه ایست از تیر. پروانه واران و از دست. گل ابریشمها که در موقع لمس برگهایش روی یکدیگر میخوابند . گلهای این گیاه کوچک و گل آذینش سنبله و یا کلاپرک است . میوه اش بشکل غلاف ( شبیه باقلا ) میباشد . در حدود ۳٠٠ گونه از این گیاه شناخته شده که متعلق بنواحی گرم کر. زمین هستند حساسه مختشیه مستحیه . یا گیاه عقرب . گل آفتاب پرست . توضیح از این گیاه تورنسل که یک معرف شیمیایی است نیز بدست میاورند . یا گیاه مریم . علف مریم . یا گیاهان . ( جمع گیاه ) رستنیها نباتات گیاه . یا از آهن گیاه روییدن . عملی غیر ممکن اتفاق افتادن : نادر افتد اهل این ماخولیا منتظر که روید از آهن گیا . ( مثنوی )
شهری است در هند که در ناحیه بهار واریسا در کنار رود فالگور یکی از شعب گنگه قرار دارد .
( اسم ) نام عام آن دسته از موجودات زنده که ظاهرا حرکتی ندارند و در یک جا ثابت هستند و مواد معدنی را مستقمیا از محیط اطراف خود ( خاک یا آب ) جذب میکنند و بوسیل. عمل کربن گیری که بوسیل. ذرات کلروفیل در برابر خورشید انجام میشود مواد آلی قابل استفاده ای برای تغذی. سلولهای خود بوجود میاورند . باید دانست که در بین گیاهان فقط قارچها هستند که چون فاقد کلروفیل میباشند قادر بجذب کربن در برابر نور خورشید نیستند بدین جهت یا غالبا بر روی بقایای آلی سایر موجودات زنده میزیند و یا طفیلی موجودات زنده میشوند . در صورت اول آنها را گندروی و در حالت دوم انگل ( طفیلی ) نامند رستنی نبات گیا جمع : گیاهان گیاهها . یا گیاه تر انجبین . ( تر انگبین ) خارشتر . یا گیاه ترکی . وج . یا گیاه تورنسل . گیاهی است از تیر. فرفیون که از عصارئ آن تورنسل معمولی را که یک معرف شیمیایی است استخراج میکنند غبیرا نیل . توضیح تورنسل یا آفتاب گردان یک معرف شیمیایی است که محلولش در حالت خنثی بنفش رنگ است و در برابر باز ها آبی رنگ و در برابر اسید ها قرمز رنگ میشود . این ماده از گیاهان مختلف دیگر از جمله نوعی لیخن ( گلسنگ ) بنام روسلا تنکتوریا و گل آفتاب پرست نیز بدست میاید . یا گیاه حساس . درختچه ایست از تیر. پروانه واران و از دست. گل ابریشمها که در موقع لمس برگهایش روی یکدیگر میخوابند . گلهای این گیاه کوچک و گل آذینش سنبله و یا کلاپرک است . میوه اش بشکل غلاف ( شبیه باقلا ) میباشد . در حدود ۳٠٠ گونه از این گیاه شناخته شده که متعلق بنواحی گرم کر. زمین هستند حساسه مختشیه مستحیه . یا گیاه عقرب . گل آفتاب پرست . توضیح از این گیاه تورنسل که یک معرف شیمیایی است نیز بدست میاورند . یا گیاه مریم . علف مریم . یا گیاهان . ( جمع گیاه ) رستنیها نباتات گیاه . یا از آهن گیاه روییدن . عملی غیر ممکن اتفاق افتادن : نادر افتد اهل این ماخولیا منتظر که روید از آهن گیا . ( مثنوی )
شهری است در هند که در ناحیه بهار واریسا در کنار رود فالگور یکی از شعب گنگه قرار دارد .
فرهنگ معین
(اِ. ) مخفف گیاه .
لغت نامه دهخدا
گیا. [ گ َ ] (اِخ ) شهری است در هند که در ناحیه ٔ بهار و اوریسا در کنار رود فالگور یکی از شعب گنگ قرار دارد و سکنه ٔ آن 88000 تن است . صنایع ابریشم بافی آن معروف است . گیا یکی از شهرهای مقدس هندیها است . که سابقه ٔ تاریخی دارد و در این شهر ساکیامونی در قرن ششم میلادی عقاید خود را بیان کرده است . معبدی که ساکیامونی درآن موعظه میکرده هم اکنون زیارتگاه مردم هند است .
گیا. (اِ) مخفف گیاه است که علف باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 308). علف ستوران . (صحاح الفرس ). علف هرزه و خودرو.سبزه . نبات . رستنی . بررسته . گیاغ . عشب :
نهان شاه در خانه ٔ آسیا
نشست از بر خشک لختی گیا.
که دانست هرگز که سروبلند
به باغ از گیا یافت خواهد گزند.
خورش گور و پوشش هم از چرم گور
گیا خورد گاهی و گاه آب شور.
باد را کیمیای سوده که داد
که از او زرّ ساو گشت گیا .
زین هردو زمین هرچه گیا روید تاحشر
بیخش همه روین بود و شاخ طبرخون .
آنجا که حسام تو نماید روی
از خون عدو شود گیا روین .
زمینی ز راغن بسختی چو سنگ
نه آرامگاه و نه آب و گیا.
گیا هرچند خود روید به بستان
دهندش آب در سایه ٔگلستان .
بدین کوه تنها نشستت چراست
چه چیزست خوردت چو پوشش گیاست .
چو دیدی که گیتی ندارد بها
از او بس بود خورد و پوشش گیا.
همه خاک او نرم چون توتیا
برو مردمی رسته همچون گیا.
و جانور هست که مرا او را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیا خورد. (جامع الحکمتین ص 204).
گاو را گرچه گیا نیست چو لوزینه ٔ تر
بِه ْ گوارد به همه حال ز لوزینه گیاش .
بن این جهان بی گمان چون گیاست
جز این مردمان را که دانی خطاست .
گیا سوی هشیار پیغمبر است
که با خالق و خلق پاک آشنا است .
گردون چو مرغزار و مه نو بر او چو داس
گفتی و آفتاب همی بدرود گیا.
بر مهان نشوم ور شوم چو خاک مهین
غم کیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
یا کلاهی کز گیا بافد شبان
بر سر تاج کیان خواهم فشاند.
زهی صدری که خصمت را گیا نفرین همی خواند
نگر تا آنکه جان دارد چه نفرین بر زبان راند.
کسی کو نهد دل به مشتی گیا
نگردد به گرد تو چون آسیا.
گیا را زیر نعل آهسته میسفت
در آن آهستگی آهسته میگفت .
بیخ تخم گیا طلب میکرد
اندک اندک به جای نان میخورد.
من تشنه جان سپردم آنگه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را.
رجوع به گیاه شود.
ترکیب ها:
- اجل گیا . اشترگیا. بیدگیا. ترش گیا. خرس گیا. زرگیا. زهرگیا. شترگیا. شیرگیا. گندگیا. گورگیا. مردم گیا. مهرگیاه . موی گیا. نوش گیا. مارگیا. رجوع به ذیل هریک از این ترکیبات شود.
|| محوطه ٔ ده . (برهان قاطع). بسیاری از نامهای دیه های گیلان و مازندران به «گیا» ختم شود بنام مؤسس و بانی آن دیه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
نهان شاه در خانه ٔ آسیا
نشست از بر خشک لختی گیا.
فردوسی .
که دانست هرگز که سروبلند
به باغ از گیا یافت خواهد گزند.
فردوسی .
خورش گور و پوشش هم از چرم گور
گیا خورد گاهی و گاه آب شور.
فردوسی .
باد را کیمیای سوده که داد
که از او زرّ ساو گشت گیا .
فرخی .
زین هردو زمین هرچه گیا روید تاحشر
بیخش همه روین بود و شاخ طبرخون .
عنصری (از لغت فرس ).
آنجا که حسام تو نماید روی
از خون عدو شود گیا روین .
عسجدی (از لغت فرس ).
زمینی ز راغن بسختی چو سنگ
نه آرامگاه و نه آب و گیا.
بهرامی (از لغت فرس ).
گیا هرچند خود روید به بستان
دهندش آب در سایه ٔگلستان .
(ویس و رامین ).
بدین کوه تنها نشستت چراست
چه چیزست خوردت چو پوشش گیاست .
اسدی .
چو دیدی که گیتی ندارد بها
از او بس بود خورد و پوشش گیا.
اسدی .
همه خاک او نرم چون توتیا
برو مردمی رسته همچون گیا.
اسدی .
و جانور هست که مرا او را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیا خورد. (جامع الحکمتین ص 204).
گاو را گرچه گیا نیست چو لوزینه ٔ تر
بِه ْ گوارد به همه حال ز لوزینه گیاش .
ناصرخسرو.
بن این جهان بی گمان چون گیاست
جز این مردمان را که دانی خطاست .
ناصرخسرو.
گیا سوی هشیار پیغمبر است
که با خالق و خلق پاک آشنا است .
ناصرخسرو.
گردون چو مرغزار و مه نو بر او چو داس
گفتی و آفتاب همی بدرود گیا.
امیرمعزی (از صحاح الفرس ).
بر مهان نشوم ور شوم چو خاک مهین
غم کیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
خاقانی .
یا کلاهی کز گیا بافد شبان
بر سر تاج کیان خواهم فشاند.
خاقانی .
زهی صدری که خصمت را گیا نفرین همی خواند
نگر تا آنکه جان دارد چه نفرین بر زبان راند.
خاقانی .
کسی کو نهد دل به مشتی گیا
نگردد به گرد تو چون آسیا.
نظامی .
گیا را زیر نعل آهسته میسفت
در آن آهستگی آهسته میگفت .
نظامی .
بیخ تخم گیا طلب میکرد
اندک اندک به جای نان میخورد.
نظامی .
من تشنه جان سپردم آنگه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را.
سعدی .
رجوع به گیاه شود.
ترکیب ها:
- اجل گیا . اشترگیا. بیدگیا. ترش گیا. خرس گیا. زرگیا. زهرگیا. شترگیا. شیرگیا. گندگیا. گورگیا. مردم گیا. مهرگیاه . موی گیا. نوش گیا. مارگیا. رجوع به ذیل هریک از این ترکیبات شود.
|| محوطه ٔ ده . (برهان قاطع). بسیاری از نامهای دیه های گیلان و مازندران به «گیا» ختم شود بنام مؤسس و بانی آن دیه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
گیا. ( اِ ) مخفف گیاه است که علف باشد. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 308 ). علف ستوران. ( صحاح الفرس ). علف هرزه و خودرو.سبزه. نبات. رستنی. بررسته. گیاغ. عشب :
نهان شاه در خانه آسیا
نشست از بر خشک لختی گیا.
به باغ از گیا یافت خواهد گزند.
گیا خورد گاهی و گاه آب شور.
که از او زرّ ساو گشت گیا .
بیخش همه روین بود و شاخ طبرخون.
از خون عدو شود گیا روین.
نه آرامگاه و نه آب و گیا.
دهندش آب در سایه ٔگلستان.
چه چیزست خوردت چو پوشش گیاست.
از او بس بود خورد و پوشش گیا.
برو مردمی رسته همچون گیا.
گاو را گرچه گیا نیست چو لوزینه تر
بِه ْ گوارد به همه حال ز لوزینه گیاش.
جز این مردمان را که دانی خطاست.
که با خالق و خلق پاک آشنا است.
گفتی و آفتاب همی بدرود گیا.
غم کیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
بر سر تاج کیان خواهم فشاند.
نگر تا آنکه جان دارد چه نفرین بر زبان راند.
نهان شاه در خانه آسیا
نشست از بر خشک لختی گیا.
فردوسی.
که دانست هرگز که سروبلندبه باغ از گیا یافت خواهد گزند.
فردوسی.
خورش گور و پوشش هم از چرم گورگیا خورد گاهی و گاه آب شور.
فردوسی.
باد را کیمیای سوده که دادکه از او زرّ ساو گشت گیا .
فرخی.
زین هردو زمین هرچه گیا روید تاحشربیخش همه روین بود و شاخ طبرخون.
عنصری ( از لغت فرس ).
آنجا که حسام تو نماید روی از خون عدو شود گیا روین.
عسجدی ( از لغت فرس ).
زمینی ز راغن بسختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیا.
بهرامی ( از لغت فرس ).
گیا هرچند خود روید به بستان دهندش آب در سایه ٔگلستان.
( ویس و رامین ).
بدین کوه تنها نشستت چراست چه چیزست خوردت چو پوشش گیاست.
اسدی.
چو دیدی که گیتی ندارد بهااز او بس بود خورد و پوشش گیا.
اسدی.
همه خاک او نرم چون توتیابرو مردمی رسته همچون گیا.
اسدی.
و جانور هست که مرا او را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیا خورد. ( جامع الحکمتین ص 204 ).گاو را گرچه گیا نیست چو لوزینه تر
بِه ْ گوارد به همه حال ز لوزینه گیاش.
ناصرخسرو.
بن این جهان بی گمان چون گیاست جز این مردمان را که دانی خطاست.
ناصرخسرو.
گیا سوی هشیار پیغمبر است که با خالق و خلق پاک آشنا است.
ناصرخسرو.
گردون چو مرغزار و مه نو بر او چو داس گفتی و آفتاب همی بدرود گیا.
امیرمعزی ( از صحاح الفرس ).
بر مهان نشوم ور شوم چو خاک مهین غم کیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
خاقانی.
یا کلاهی کز گیا بافد شبان بر سر تاج کیان خواهم فشاند.
خاقانی.
زهی صدری که خصمت را گیا نفرین همی خواندنگر تا آنکه جان دارد چه نفرین بر زبان راند.
خاقانی.
فرهنگ عمید
= گیاه
گیاه#NAME?
دانشنامه آزاد فارسی
گیا (flora)
مجموعۀ گیاهان یک ناحیۀ خاص، و نیز فهرست توصیفی از گیاهان یک ناحیه مشتمل بر کلیدی برای بازشناختن آن ها.
مجموعۀ گیاهان یک ناحیۀ خاص، و نیز فهرست توصیفی از گیاهان یک ناحیه مشتمل بر کلیدی برای بازشناختن آن ها.
wikijoo: گیا
دانشنامه اسلامی
[ویکی نور] گیا (راهنمای گیاهی). «کتاب گیا» تالیف دکتر حسین گل گلاب، راهنمای گیاهی برای یافتن گیاهان از روی مشخصات طبیعی آنهاست که در ضمن جداولی تدوین شده است. از آنجا که در کتاب از مجموعه ای از گیاهان بحث شده است، برای آن نام کلی «گیا» معادل کلمه لاتینی «فلورا» انتخاب شده است.
نویسنده کتاب را در چهل سالگی گردآوری نموده است و مخاطب آن را دانشجویان دانشکده های پزشکی و داروسازی و علوم کشاورزی و عموم دوستداران گیاه دانسته است.
مؤلف در ابتدای کتاب هدف از نگارش این اثر و منابع تألیف این اثر را بیان کرده و سپس در چند صفحه به روش یافتن گیاهان در این اثر پرداخته است.
در ادامه در فهرستی تفصیلی راهنمای تیره ها را ذکر کرده است. مطالب کتاب در 155 تیره گیاهی دسته بندی شده است که با بحث پیرامون تیره یکم از گیاهان با عنوان الگان شروع شده و با تیره جلبک ها خاتمه می یابد.
در نگارش این اثر علاوه بر جستجوهای شخصی و تحقیقات محلی، از منابع فارسی و انگلیسی فراوانی استفاده شده است که مخزن الادویه سید محمد حسین عقیلی و تحفة المؤمنین میر محمد مؤمن از آن جمله است.
نویسنده کتاب را در چهل سالگی گردآوری نموده است و مخاطب آن را دانشجویان دانشکده های پزشکی و داروسازی و علوم کشاورزی و عموم دوستداران گیاه دانسته است.
مؤلف در ابتدای کتاب هدف از نگارش این اثر و منابع تألیف این اثر را بیان کرده و سپس در چند صفحه به روش یافتن گیاهان در این اثر پرداخته است.
در ادامه در فهرستی تفصیلی راهنمای تیره ها را ذکر کرده است. مطالب کتاب در 155 تیره گیاهی دسته بندی شده است که با بحث پیرامون تیره یکم از گیاهان با عنوان الگان شروع شده و با تیره جلبک ها خاتمه می یابد.
در نگارش این اثر علاوه بر جستجوهای شخصی و تحقیقات محلی، از منابع فارسی و انگلیسی فراوانی استفاده شده است که مخزن الادویه سید محمد حسین عقیلی و تحفة المؤمنین میر محمد مؤمن از آن جمله است.
گویش مازنی
/giaa/ گیاه
پیشنهاد کاربران
گیا :رستنی
دکتر کزازی در مورد واژه ی گیا می نویسد : ( ( گیا ریخت کوتاه شده ی "گیاه است" ریخت پهلوی این واژه می باید گیاگ gyāg باشد ؛ اما " گیاگ " در پهلوی به معنی جای است و ریخت پارسی میانه ی آن " گیاه " در پهلوی اورور ūrwar نامیده شده است که واژه ای است بر آمده از ستاک رُستن و گیاه دارویی رورگ rūrag . گرشویج، ایران شناس انگلیسی ، گیاه را برآمده از گویا gō - yā به معنی خوراک گاو و گوسفند دانسته است . ) )
( ( گیا رُست با چند گونه درخت؛
به زیر اندر آمد سرانْشان ز بخت ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )
امروزه در مناطق ترک زبان به نوعی علف " گَوَن " گفته می شود که به نظر می رسد با با واژه ی گیاه هم ریشه باشد . همچنین به نظر می رسد واژه "گؤورمک " به معنی رستن و رشد کردن و گؤوَرَنتی ( سبزیجات ) با واژه گیاه همریشه باشد . ( نگارنده ) همچنینبه نظر می رسد اؤرَمَک در زبان آذری به معنی تکثیر و رشد کردن و نشو نما با واژه پهلوی اورور ūrwar به معنی گیاه از یک ریشه باشد .
دکتر کزازی در مورد واژه ی گیا می نویسد : ( ( گیا ریخت کوتاه شده ی "گیاه است" ریخت پهلوی این واژه می باید گیاگ gyāg باشد ؛ اما " گیاگ " در پهلوی به معنی جای است و ریخت پارسی میانه ی آن " گیاه " در پهلوی اورور ūrwar نامیده شده است که واژه ای است بر آمده از ستاک رُستن و گیاه دارویی رورگ rūrag . گرشویج، ایران شناس انگلیسی ، گیاه را برآمده از گویا gō - yā به معنی خوراک گاو و گوسفند دانسته است . ) )
( ( گیا رُست با چند گونه درخت؛
به زیر اندر آمد سرانْشان ز بخت ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )
امروزه در مناطق ترک زبان به نوعی علف " گَوَن " گفته می شود که به نظر می رسد با با واژه ی گیاه هم ریشه باشد . همچنین به نظر می رسد واژه "گؤورمک " به معنی رستن و رشد کردن و گؤوَرَنتی ( سبزیجات ) با واژه گیاه همریشه باشد . ( نگارنده ) همچنینبه نظر می رسد اؤرَمَک در زبان آذری به معنی تکثیر و رشد کردن و نشو نما با واژه پهلوی اورور ūrwar به معنی گیاه از یک ریشه باشد .
کلمات دیگر: