( اسم ) زره درع .
لامک . چهار ذرعی که بر بالای دستار بلام الف بندند
لامک . چهار ذرعی که بر بالای دستار بلام الف بندند
لامة. [ م م َ ] (ع ص ، اِ) عین ٌ لامة؛ چشم زخم یا هرچه که بدان ترسند از فساد و بدی و مانند آن . یقال : اعیذه من کل ّ عامة و لامة. (منتهی الارب ).
لامة. [ م َ ] (ع اِ) ترس . لام . || کار ملامتناک . || زره . (منتهی الارب ). جامه ای از حلقه های آهن . (برهان ).