کلمه جو
صفحه اصلی

کاشفه

لغت نامه دهخدا

کاشفة. [ ش ِ ف َ ] (ع مص ) کشف کشفاً و کاشفةً. (ناظم الاطباء). آشکارا و برهنه کردن . (منتهی الارب ). کشف کردن . رجوع به کشف شود.


( کاشفة ) کاشفة. [ ش ِ ف َ ] ( ع اِمص ) انکشاف و گشادگی و پیدایی. ج ، کواشف. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کاشف شود.

کاشفة. [ ش ِ ف َ ] ( ع مص ) کشف کشفاً و کاشفةً. ( ناظم الاطباء ). آشکارا و برهنه کردن. ( منتهی الارب ). کشف کردن. رجوع به کشف شود.

کاشفة. [ ش ِ ف َ ] (ع اِمص ) انکشاف و گشادگی و پیدایی . ج ، کواشف . (ناظم الاطباء). و رجوع به کاشف شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کَاشِفَةٌ: برطرف کننده
ریشه کلمه:
کشف (۲۰ بار)


کلمات دیگر: