چیزی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
شیء
مترادف و متضاد
خیر، هر چیزی، چیزی، هیچ چیز، بهیچ وجه، صفر
دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعم تندوتیز
هر چیز، هر چیزی، چیزی، هیچ چیز، هر کار، هیچ کار، ابدا، مه کار چیزی
چیزی، یک چیزی
چیزی، قدری، تا اندازه ای
هیچ، چیزی، بر مقدار، بهیچ وجه
هیچ، چیزی، ابدا
فرهنگ فارسی
شیئی . یا کمی . قدری . مقداری .
لغت نامه دهخدا
چیزی . (اِخ ) رجوع به طایفه ملکشاهی شود.
چیزی.( اِ ) ( مرکب از چیز + ی ) شی ٔ. || کمی. قدری. مقداری. و چون با عدد بکار رود مترادف با عدد مجهول «اند» افتد؛ یعنی مبلغ یا مقدار یا مقداری بیشتر : کوه قارن ناحیتی است که مر او را ده هزار و چیزی ده است. ( حدود العالم ). گفت دهاقین را سخنان حکمت باشد ما را از آن چیزی بگوی. ( تاریخ سیستان ).
- چیزی شدن ؛ عنوانی یافتن. موجودیت یافتن. اهمیت و اعتبار گرفتن :
هیچکس از پیش خود چیزی نشد
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ حلوائی نشد استادکار
تا که شاگرد شکرریزی نشد.
چیزی. ( اِخ ) رجوع به طایفه ملکشاهی شود.
- چیزی شدن ؛ عنوانی یافتن. موجودیت یافتن. اهمیت و اعتبار گرفتن :
هیچکس از پیش خود چیزی نشد
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ حلوائی نشد استادکار
تا که شاگرد شکرریزی نشد.
؟
چیزی. ( اِخ ) رجوع به طایفه ملکشاهی شود.
چیزی .(اِ) (مرکب از چیز + ی ) شی ٔ. || کمی . قدری . مقداری . و چون با عدد بکار رود مترادف با عدد مجهول «اند» افتد؛ یعنی مبلغ یا مقدار یا مقداری بیشتر : کوه قارن ناحیتی است که مر او را ده هزار و چیزی ده است . (حدود العالم ). گفت دهاقین را سخنان حکمت باشد ما را از آن چیزی بگوی . (تاریخ سیستان ).
- چیزی شدن ؛ عنوانی یافتن . موجودیت یافتن . اهمیت و اعتبار گرفتن :
هیچکس از پیش خود چیزی نشد
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ حلوائی نشد استادکار
تا که شاگرد شکرریزی نشد.
- چیزی شدن ؛ عنوانی یافتن . موجودیت یافتن . اهمیت و اعتبار گرفتن :
هیچکس از پیش خود چیزی نشد
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ حلوائی نشد استادکار
تا که شاگرد شکرریزی نشد.
؟
دانشنامه عمومی
چیزی (ترانه). «چیزی» (به انگلیسی: Something) تک آهنگی از بیتلز است که در سال ۱۹۶۹ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم ابی رود (آلبوم) قرار داشت.
wiki: چیزی (ترانه)
جدول کلمات
شیی
پیشنهاد کاربران
کسی یا چیزی که
وجهی
کلمات دیگر: