خوش سخن خوب گفتار
خوب سخن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوب سخن. [ س ُ خ َ ] ( ص مرکب ) خوش سخن. خوب گفتار. شیرین زبان : بزبان خاموش و کم سخن و خوب سخن. ( ترجمه طبری بلعمی ).
وآن خوب سخن بخوش جوابی
میکرد عمارت خرابی.
وآن خوب سخن بخوش جوابی
میکرد عمارت خرابی.
نظامی.
کلمات دیگر: