کلمه جو
صفحه اصلی

ده هزاران

فرهنگ فارسی

جمع ده هزار ده هزارها

لغت نامه دهخدا

ده هزاران. [ دَه ْ هََ / هَِ ] ( اِ مرکب ) ( اصطلاح نرد ) ده هزار. ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ) ( از برهان ) ( از آنندراج ). رجوع به ده هزار شود. || برای مبالغه و کثرت نیز در نظم و نثربه کار رود. رجوع به ترکیب ده هزار در ذیل ده شود.


کلمات دیگر: