کلمه جو
صفحه اصلی

سیاه سال

فرهنگ فارسی

سالی که در آن اسماک باران واقع شود خشک سال

لغت نامه دهخدا

سیاه سال. ( اِ مرکب ) سالی که در آن امساک باران واقع شود. ( آنندراج ). خشک سال. ( غیاث اللغات ). سال بسی بی باران. ( ناظم الاطباء ) :
یک برگ سبز و یک گل سوری ببار نیست
در این سیاسال امید بهار نیست.
شیخ علینقی کمره ای ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: