کلمه جو
صفحه اصلی

حبوس

فرهنگ فارسی

یکی از امرای بنی زیری است این امرا دست نشانده ملوک فاطمی در افریقا بود

لغت نامه دهخدا

حبوس. [ ح َب ْ بو ] ( ع ص ) ( ابو... ) مرد کوتاه. ( دزی ج 1 ص 4 ). رجوع به حیوس شود.

حبوس. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حبس. کوههای سیاه. زندانها. ( مهذب الاسماء ).

حبوس. [ ح َب ْ وَ ] ( اِخ ) دختر بشیر پسر محمد شهابی امیرعالی همت و زیرک بود. وی در شویفات لبنان به سال 1182 هَ. ق. بزاد و در 1208 از طرف پدر خویش حاکم منطقه عرب گردید و با عزم و حزم متین حکومت کرد.و چون پدر و برادر او به دست احمدپاشا جزار در عکا به زندان افتادند، مال بسیار برای امیر بشیر فرستاد و خانواده وی را اداره کرد. و در آخر کار به سال 1237 با پدر مخالفت وزرید. وی به سال 1240 فجاءة بمرد و گویند کشته شد. ( اعلام النساء چ دمشق 1940 م. ج 1 ص 199 از درالمنثور زینب فواز و اعلام زرکلی ج 1 ص 209 ).

حبوس. [ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام دولت کوچکیست که حبوس بن ماکسن در قرن 5 هجری در شهر غرناطه تأسیس کرد که از ملوک الطوایف شهر مذکور بشمار است. این دولت در سال 410 هَ. ق. بوجود آمده و مشتمل بر غرناطه و مریه و نواحی آنها بوده ، بعد از حبوس ، مؤسس این حکومت ،پسرش بادیس المظفر به حکومت نایل شد. در عصر این پادشاه دولت مرابطین ظهور کرد. بعد از بادیس نوه وی عبداﷲبن بلکین بن بادیس به فرمانفرمائی رسید و برادرش تمیم را هم به والیگری مالکا برگماشت. در سنه 483 هَ. ق. یوسف بن تاشفین به اندلس درآمده عبداﷲبن بلکین و برادرش تمیم را گرفته به مغرب فرستاد و ایشان را به آبادی بپاره ای از ضیاع و عقار مشغول داشت و خود غرناطه و نواحی آن را متصرف شد و دولت بنی حبوس خاتمه یافت. حکومت سه امیر مذکور در فوق 73 سال ادامه یافته است. ( قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ماده ذیل شود.

حبوس. [ ] ( اِخ ) ابن ماکسن بن زیری بن منادالصنهاجی. ( عیون الانباء ج 1 ص 40 ). وی یکی از امرای بنی زیری است ، این امرا دست نشانده ملوک فاطمی در آفریقا بودند. حبوس مذکور در اوائل قرن 5 هجری در معیت پدر و عموی خود به اندلس درآمده بود در خلال همین احوال در شهر غرناطه بلوا و شورش ظهور کرد. زاوی که یکی از عموهای او بود از این اغتشاش داخلی استفاده کرد و شهر مذکور را در تحت تصرف خود درآورد، بعداً خود به آفریقا عودت کرد و پسرش را به حکومت نشاند، اما اهالی آن پسر را خلع و صاحب ترجمه را به جای وی نصب کردند. بدین ترتیب حبوس به مسند حکومت نایل گشت ، و به توسعه مرزهای کشورخویش پرداخت و یکی از بزرگترین دولتهای ملوک الطوایف اندلس را تأسیس کرد که به نام «بنی حبوس » معروف شده و خود تا تاریخ 469 هَ. ق. حکومت میکرد و در این سال درگذشت. ( قاموس الاعلام ). رجوع به ماده قبل شود.

حبوس . [ ح َب ْ بو ] (ع ص ) (ابو...) مرد کوتاه . (دزی ج 1 ص 4). رجوع به حیوس شود.


حبوس . [ ] (اِخ ) (بنی ...) نام دولت کوچکیست که حبوس بن ماکسن در قرن 5 هجری در شهر غرناطه تأسیس کرد که از ملوک الطوایف شهر مذکور بشمار است . این دولت در سال 410 هَ . ق . بوجود آمده و مشتمل بر غرناطه و مریه و نواحی آنها بوده ، بعد از حبوس ، مؤسس این حکومت ،پسرش بادیس المظفر به حکومت نایل شد. در عصر این پادشاه دولت مرابطین ظهور کرد. بعد از بادیس نوه ٔ وی عبداﷲبن بلکین بن بادیس به فرمانفرمائی رسید و برادرش تمیم را هم به والیگری مالکا برگماشت . در سنه ٔ 483 هَ. ق . یوسف بن تاشفین به اندلس درآمده عبداﷲبن بلکین و برادرش تمیم را گرفته به مغرب فرستاد و ایشان را به آبادی بپاره ای از ضیاع و عقار مشغول داشت و خود غرناطه و نواحی آن را متصرف شد و دولت بنی حبوس خاتمه یافت . حکومت سه امیر مذکور در فوق 73 سال ادامه یافته است . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ماده ٔ ذیل شود.


حبوس . [ ] (اِخ ) ابن ماکسن بن زیری بن منادالصنهاجی . (عیون الانباء ج 1 ص 40). وی یکی از امرای بنی زیری است ، این امرا دست نشانده ٔ ملوک فاطمی در آفریقا بودند. حبوس مذکور در اوائل قرن 5 هجری در معیت پدر و عموی خود به اندلس درآمده بود در خلال همین احوال در شهر غرناطه بلوا و شورش ظهور کرد. زاوی که یکی از عموهای او بود از این اغتشاش داخلی استفاده کرد و شهر مذکور را در تحت تصرف خود درآورد، بعداً خود به آفریقا عودت کرد و پسرش را به حکومت نشاند، اما اهالی آن پسر را خلع و صاحب ترجمه را به جای وی نصب کردند. بدین ترتیب حبوس به مسند حکومت نایل گشت ، و به توسعه ٔ مرزهای کشورخویش پرداخت و یکی از بزرگترین دولتهای ملوک الطوایف اندلس را تأسیس کرد که به نام «بنی حبوس » معروف شده و خود تا تاریخ 469 هَ . ق . حکومت میکرد و در این سال درگذشت . (قاموس الاعلام ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.


حبوس . [ ح َب ْ وَ ] (اِخ ) دختر بشیر پسر محمد شهابی امیرعالی همت و زیرک بود. وی در شویفات لبنان به سال 1182 هَ . ق . بزاد و در 1208 از طرف پدر خویش حاکم منطقه ٔ عرب گردید و با عزم و حزم متین حکومت کرد.و چون پدر و برادر او به دست احمدپاشا جزار در عکا به زندان افتادند، مال بسیار برای امیر بشیر فرستاد و خانواده ٔ وی را اداره کرد. و در آخر کار به سال 1237 با پدر مخالفت وزرید. وی به سال 1240 فجاءة بمرد و گویند کشته شد. (اعلام النساء چ دمشق 1940 م . ج 1 ص 199 از درالمنثور زینب فواز و اعلام زرکلی ج 1 ص 209).


حبوس . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حبس . کوههای سیاه . زندانها. (مهذب الاسماء).


دانشنامه عمومی

الحبوس یا حُبُوس نام قبیلهٔ بزرگی است در شرق امارات متحده عربی، و همچنین در شمال کشور پادشاهی عمان . این قبیله در مناطق کوهستانی رأس الخیمه به ویژه رؤوس الجبال شبه جزیره مسندم در سلسلهٔ کوه حجر سکونت دارند. شکل مفرد نام ایشان «حَبسی» است.
أولاً: بنو زید: و چنین تقسیم بندی می شوند: «بنی ساعد» ، «بنی العاجل» ، «بنی خمیس» ، «بنی حمدو» ، «بنی ارشود» ، «بنی سیلم» ، «بنی علی» و «بنی حسنوه».
دوماً : بنو حسن: و چنین تقسیم بندی می شوند: «بنی محیمد» ، «بنی الرییل» ، «اهل قداعه» ، «بنی علیوی»، و «بنی اسدوه» .
سوماً: اهل الغیل: اینها چنین تقسیم بندی می شوند: «بنو علوان» ، «بنو سعید» ، «بنو سالمین» ، «الدبادیب» ، «بنو حسون» ، «بنو سعیدوه» ، «الهباهیب» و «بنو سلیمان» .
چهارم: المشاربة: و چنین تقسیم بندی می شوند : «بنی حریمیش»، و «بنی نغموش» .
از نظر ریشهٔ تاریخی قبیلهٔ «الحبوس»، این قبیله فرعی از قبیلهٔ بزرگ «نزار» یا (النزاریه) است، ایشان از آل مسیب وریشه آنان به:( شهاب بن نویره بن عمرو بن الحارث بن زهیر بن ابی النویره بن ربیعه بن مره بن زهیر بن جشم بن بکر بن حبیب بن غنم بن تغلب بن وائل بن قاسط بن هنب بن افطن بن دعمی بن جدیله بن اسد بن ربیعه بن نزار بن معن بن عدنان ) می رسد.
شاعر معروف نجدی «ناصر الفراعنه» قصیده ای بلند بالا در مدح قبایل (یمانی) و (نزاری) و مناطقی همچون: تهامه، نجد، حجاز، و شبه جزیره عربستان سرود که قسمتی از آن چنین بود:
«حبس» و «مسیب» لقب دومرد بود، که بعداً به «آل حبس» و «آل مسیب» معروف گشتند. این دومرد جنب در جنب و در جوارهم در صحرای پهناوری به نام (الدهنا) که سرسبز و زیبا بود نشستند، سالیان متمادی باهم بودند، منطقه شان پر از غلات وفیر، و چراگاه های وافری برای دام های دو فریق بود، در صراء و ضراء یار ویاور هم بودند، تا اینکه حادثه أی اتفاق افتاد وبین دو قوم جنگ خونینی رخ داد و بسیاری از دو طرف کشته شدند، بعد از این حادثه، قوم متفرق شدند وهرکس رو بدیاری نمود. (الحبوس) از «آل حبس» هستند، و از نزاد شهاب بن النویره التغلبی الشیبانی هستند، که اصل الحبوس است، وحبوس از سلالهٔ (عبس) می باشند، که یکی از بزرگترین قبایل شبه جزیره عربستان است، عدد افراد این قبیله از ۲۵ هزار نفر تجاوز می کند، که در ۱۰ فرقه تقسیم شده أند. بیشتر آنان بدوهای متنقل بودن ، أما حالا هر قبیلهٔ در مکانی استقرار یافته است و به زراعت وفلاحت اشتغال دارند. باضافهٔ شغل اصلی بداوه که دام پروری و دامداری و شتر داری است. در بعضی دراسات آمده است که قبیلهٔ «الحبوس» ساکن (دیرة الحبوس) غرب (دیرة الحرث) و الحجرین، و کوه های رأس الخیمه هستند، عشائر این قبیله تحت رایات الشیخ رحمه بن مطر گرده آمده بودند، و از بارزترین شیوخ وزعماء الحبوس می توان از القائد ناصر بن عبدالله بن احمد الحبسی نام برد. وی بمعیت الشیخ رحمه بن مطر أولین برخوردی که با اشغالگران هولندی ها داشته أند در سال ۱۹۱۷ میلادی در رأس مسندم بوده است.


کلمات دیگر: